گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

دری به از در یکتای با صفای سخن

خرد نیافت بگنجینهٔ خدای سخن

سخن بهای دو عالم توان شود‌ام ا

دو کون می‌نتواند شود بهای سخن

کند ز فیض نظر خاک تیره زر آنکو

مس وجود رساند به کیمیای سخن

سخن درست بگوی و همیشه باقی باش

کی باقی است سخنگوی در بقای سخن

جهان که هست گره در گره گشایش آن

خدای داده بدست گره گشای سخن

بهشت و آن همه وصفش چو مرتعی ماند

به پیش باغ فرح بخش باصفای سخن

گهر به خاک میفکن ز بی‌خودی یعنی

سخن مگوی مگر بهر آشنای سخن

مقدم است بکون و مکان سخن که نهاد

خدا بنای دو عالم پس از بنای سخن

سخن بوصف نیاید در این مقام صغیر

ببند لب ز سخن زانکه نیست جای سخن

 
sunny dark_mode