شکر میریزد از دیوان حافظ
زهی نطق شکر افشان حافظ
متاع معرفت گر کس بخواهد
بگو آن میخر از دکان حافظ
بیانش جانمحض و محض جانست
هزاران آفرین بر جان حافظ
به هر کس بنگری در دست دارد
گل خوشبویی از بستان حافظ
طمع بر چشمهٔ حیوان چه بندی
بنوش از چشمه حیوان حافظ
ز دامان ها برد آلودگی این
بود از پاکی دامان حافظ
حریفان سخن پرداز دانند
به میدان سخن جولان حافظ
غزل گفتن بذوق اهل عرفان
بعالم ختم شد بر شان حافظ
صغیر از بند غم یابد رهایی
گشاید هر زمان دیوان حافظ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.