گنجور

 
صغیر اصفهانی

ساقی چه باده بود که بر من حواله کرد

مست ابد مرا به نخستین پیاله کرد

با حکمت آن طبیب که صد ساله درد من

درمان بجرعهٔی ز شراب دوساله کرد

یارب شمیم مشگ و زد بر مشام جان

یا نفخهٔ صبا گذر از آن کلاله کرد

با غنچهٔ لب و گل رخسار و سرو قد

بگذشت و داغدار دلم همچو لاله کرد

لعل لبش مکیدم و گفتم بدو خدای

رزق مگس بقند فروشان حواله کرد

خلقی همه بناله و افغان درآمدند

از بس صغیر در غم آنشوخ ناله کرد

 
 
 
عرفی

چون عشق بت ز کعبه به دیرم حواله کرد

تسبیح شکر گو شد و ناقوس ناله کرد

بر آستان دیر نهادیم روی گرم

هر ذره صد معامله با روی لاله کرد

آب حیات چون طلبد کس، که بخت ما

[...]

صائب تبریزی

داغی که کوه را جگر گرم لاله کرد

گردون سنگدل به دل ما حواله کرد

هرکس که راه برد به کم عمری بهار

چون لاله صاف ودرد جهان یک پیاله کرد

لیلی به این گنه که به مجنون گرفت انس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه