گنجور

 
صفی علیشاه

قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اَللّٰهَ مُخْلِصاً لَهُ اَلدِّینَ (۱۱) وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ اَلْمُسْلِمِینَ (۱۲) قُلْ إِنِّی أَخٰافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذٰابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (۱۳) قُلِ اَللّٰهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِینِی (۱۴) فَاعْبُدُوا مٰا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ اَلْخٰاسِرِینَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ أَلاٰ ذٰلِکَ هُوَ اَلْخُسْرٰانُ اَلْمُبِینُ (۱۵) لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ اَلنّٰارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذٰلِکَ یُخَوِّفُ اَللّٰهُ بِهِ عِبٰادَهُ یٰا عِبٰادِ فَاتَّقُونِ (۱۶) وَ اَلَّذِینَ اِجْتَنَبُوا اَلطّٰاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهٰا وَ أَنٰابُوا إِلَی اَللّٰهِ لَهُمُ اَلْبُشْریٰ فَبَشِّرْ عِبٰادِ (۱۷) اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِکَ اَلَّذِینَ هَدٰاهُمُ اَللّٰهُ وَ أُولٰئِکَ هُمْ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ (۱۸)

بگو بدرستی که من فرموده شده‌ام که بپرستم خدا را خالص دارنده برایش دین را (۱۱) و فرموده شده‌ام که باشم اول مسلمانان (۱۲) بگو بدرستی که من می‌ترسم اگر نافرمانی کنم پروردگارم را از عذاب روزی بزرگ (۱۳) بگو خدا را می‌پرستم خالص‌کننده برایش دینم را (۱۴) پس بپرستید آنچه را خواهید از غیر او بگو بدرستی که زیانکاران آنانند که زیان کردند در نفسهاشان و کسانشان روز قیامت دانسته باشید که آنست آن زیان آشکار (۱۵) مر ایشان‌راست از بالاشان سایبانها از آتش و از زیرشان سایبانها آن بیم می‌دهد خدا بآن بندگانش را ای بندگان من بپرهیزید از من (۱۶) و آنان که اجتناب کردند از طاغوت که بپرستند آن را و بازگشت نمودند بخدا مر ایشان‌راست مژدگانی پس مژده ده بندگان مرا (۱۷) آنان که می‌شنوند سخن را پس پیروی می‌کنند خوب‌ترش را آنها آنانند که هدایت کرد ایشان را خدا و آنها ایشانند صاحبان خردها (۱۸)

« گفتار نبی در بیان حال خود و احوال مشرکان »

گو که مأمورم من از حکم و نصوص

اینکه بپرستم خدا را با خلوص

پاک سازم دین او را از زیان

باشم اول کس ز گردن هِشتگان

گو کنم عصیانش ار من، هست بیم

ترسم اعنی از چنان روزی عظیم

گو پرستم من خدایی را به حق

پاک سازم نقش باطل زین ورق

دین خود را باشم از بهر خدا

پاک سازنده ز هر شرک و ریا

فَاعبُدُواْ مَاشِئْتُم اعنی جز خدا

هر چه خواهید آن پرستید از هوی

مشرکان گفتند تو کردی زیان

که ز دین ما گذشتی ناگهان

ای محمّد (ص) گو به خسران است آن

که به اهل و نفس خود کرد او زیان

در قیامت که بود هر کس حقیر

می نیابند اهل خود را در سعیر

می بدانید اینکه خسران مبین

آن بود گر هست هیچ از عقل و دین

هست ایشان را ز فوق و تحتشان

سایبانها ز آتش از وصف و نشان

ذَلِکَ یُخَوِّفُ االلهُ بِهِ

بندگانش را که یابند آگهی

چون چنین باشد عقوبت ها فزون

در قیامت یَا عِبَادِ فَاتَّقُون

وآن کسانی که ز طاغوت اجتناب

کرده اند اندر پرستش و انتساب

سوی حق گشتند هم باز از یقین

مژده ها باشد مر ایشان را به دین

مژده ده پس بر عبادم آن کسان

کاشنوند آن قول حق را بی گمان

پیروی پس آن جماعت می کنند

بهترینش را در اعمال از پسند

عفو را راجح شمارند از قصاص

صدقۀ پنهان ز پیدا ز اختصاص

در عملها آنچه بهتر و اقدم است

ابتداء بر وی کنند این الزم است

آن گُره که تابع نیکوترند

حق نموده راهشان نیک اخترند

آن گروهند از نشان عافیه

صاحبان عقل های صافیه