گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ اَلْبَعْثِ فَإِنّٰا خَلَقْنٰاکُمْ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ‌ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی اَلْأَرْحٰامِ مٰا نَشٰاءُ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّٰی وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلیٰ أَرْذَلِ اَلْعُمُرِ لِکَیْلاٰ یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً وَ تَرَی اَلْأَرْضَ هٰامِدَةً فَإِذٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْهَا اَلْمٰاءَ اِهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ (۵) ذٰلِکَ بِأَنَّ اَللّٰهَ هُوَ اَلْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ اَلْمَوْتیٰ وَ أَنَّهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۶) وَ أَنَّ اَلسّٰاعَةَ آتِیَةٌ لاٰ رَیْبَ فِیهٰا وَ أَنَّ اَللّٰهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی اَلْقُبُورِ (۷) وَ مِنَ اَلنّٰاسِ مَنْ یُجٰادِلُ فِی اَللّٰهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لاٰ هُدیً وَ لاٰ کِتٰابٍ مُنِیرٍ (۸)

ای مردمان اگر هستید در شک از بعث پس بدرستی که ما آفریدیم شما را از خاک پس از منی پس از پارچه خون بسته پس از پارچه گوشتی تمام خلقت و غیر تمام خلقت تا بیان کنیم برای شما و قرار می‌دهیم در رحمها آنچه می‌خواهیم تا مدتی نام برده شده پس بیرون می‌آوریم شما را کودکی پس تا برسید بکمالتان و از شما کس است که متوفی می‌شود و از شما کس است که رد کرده می‌شود به فرومایه‌ترین زندگانی تا آنکه نداند از بعد دانستن چیزی را و بینی زمین را خشک افسرده پس چون فرو فرستیم بر آن آب را حرکت کند و افزونی پذیرد و برویاند از هر صنفی که خوش‌نماست (۵) آن بسبب اینست که خدا اوست حق و آنکه او زنده می‌گرداند مردگان را و آنکه او بر همه چیز تواناست (۶) و آنکه قیامت آینده است نیست شکی در آن و آنکه خدا بر می‌انگیزد آنان را که باشند در قبرها (۷) و از مردمان کس هست که مجادله می‌کند در خدا بدون علم و دانشی و نه هدایتی و نه کتابی نور دهنده (۸)

أیّهَا النَّاس ار ز بعث اندر شکید

بی تعقل ز اصل خود در مُدرکید

ما شما را آفریدیم از تراب

پس ز نطفه یعنی از یک قطره آب

زآن پس از مقدار خون بسته ای

پس ز پارة گوشت بر پیوسته ای

که بود در خلقت از وجهی تمام

ناتمام از نقص اعضاء در مقام

این چنین دادیمتان ما انتقال

لحظه لحظه هر دم از حالی به حال

تا بیان سازم شما را زین روش

تا چسان یابید از ما پرورش

هم کنید از این تبدّل در سبیل

بر معاد از مبدأ هستی دلیل

می دهیم اندر رحم ها ما قرار

آنچه را خواهیم ماند استوار

می نگردد از رحم سقط آن جنین

تا زمانی نام برده گشته هین

پس برونتان اندر این دار حیات

کودک آریم از بطون اُمّهات

پس رسید اندر کمال رشد و عقل

هم به سختی های خود زین حمل و نقل

از شما باشد کسی در جستجو

که به طفلی یا جوانی میرد او

پیش از آن کآید به سر حد بلوغ

گیرد از ادراک و دانایی فروغ

وز شما باشد کسی کو می رسد

بر خسیس زندگانی کوست بد

یعنی اندر سن پیری که خرف

گردد او وز عقل و دانش منحرف

تا نداند بعد دانش هیچ چیز

گردد از وی عقل و ادراک و تمیز

ارض را بینی چنین خشک و خراب

پس بر او نازل کنیم از ابر آب

پس کند جنبش درآید در نمو

چون خمیر مایه جوشان بی عتو

می برویاند ز هر صنف از نبات

تازه و نیکو به ترویح حیات

زآن سبب که حق بود ثابت به ذات

زنده سازد مردگان را در ثبات

هم به هر چیزی توانا باشد او

مقتدر بر کلّ اشیاء باشد او

مر قیامت نیست شکی اندر آن

که بیاید چون رسد وقت و زمان

هم برانگیزاند او از قبرها

مردگان را چون مطر از ابرها

هست از مردم کسی کو هم جدال

در کلام حق کند بی انتقال

بی ز علم و بی دلیلی رهنما

بی کتاب روشنی بر مدعا