گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

قَدْ نَریٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی اَلسَّمٰاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضٰاهٰا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ وَ حَیْثُ مٰا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اَللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا یَعْمَلُونَ (۱۴۴) وَ لَئِنْ أَتَیْتَ اَلَّذِینَ أُوتُوا اَلْکِتٰابَ بِکُلِّ آیَةٍ مٰا تَبِعُوا قِبْلَتَکَ وَ مٰا أَنْتَ بِتٰابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَ مٰا بَعْضُهُمْ بِتٰابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَ لَئِنِ اِتَّبَعْتَ أَهْوٰاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ اَلْعِلْمِ إِنَّکَ إِذاً لَمِنَ اَلظّٰالِمِینَ (۱۴۵) اَلَّذِینَ آتَیْنٰاهُمُ اَلْکِتٰابَ یَعْرِفُونَهُ کَمٰا یَعْرِفُونَ أَبْنٰاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ اَلْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (۱۴۶) اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاٰ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ (۱۴۷) وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهٰا فَاسْتَبِقُوا اَلْخَیْرٰاتِ أَیْنَ مٰا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اَللّٰهُ جَمِیعاً إِنَّ اَللّٰهَ عَلیٰ کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (۱۴۸) وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اَللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ (۱۴۹) وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرٰامِ وَ حَیْثُ مٰا کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّٰ یَکُونَ لِلنّٰاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ اَلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاٰ تَخْشَوْهُمْ وَ اِخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۱۵۰) کَمٰا أَرْسَلْنٰا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیٰاتِنٰا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ اَلْکِتٰابَ وَ اَلْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مٰا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (۱۵۱) فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اُشْکُرُوا لِی وَ لاٰ تَکْفُرُونِ (۱۵۲)

بتحقیق می‌بینیم گردیدن رویت را در آسمان پس هر آینه رو بگردانیم تو را البته قبله که خواهی آن را پس بگردان رویت را جانب مسجد الحرام و هر جا که بوده باشید پس بگردانید روهاتان را جانب آن و بدرستی که آنان که داده شدند کتاب را هر آینه می‌دانند که آن حق است از پروردگارشان و نیست خدا بیخبر از آنچه می‌کنند (۱۴۴) اگر هرگاه بیاوری تو آنان را که داده شدند کتاب را بهر آیتی بیرون شوند قبلۀ تو را و نیستی تو پیرو قبله ایشان را و نیستند پاره ایشان که تابع باشند قبله بعضی را و اگر پیروی کردی خواهشهایشان را بعد از آنکه آمد تو را از دانش بدرستی که تو آن‌گاه هر آینه از ستمکارانی (۱۴۵) آنان که دادیم ایشان را کتاب می‌شناسند آن را هم چنان که می‌شناسند پسرانشان را و بدرستی که گروهی از ایشان هر آینه پنهان می‌کنند حق را و ایشان می‌دانند (۱۴۶) راستی از پروردگار تو است پس نباشید البته از شک‌کنندگان (۱۴۷)و برای هر یک جایی است که او روآورندۀ آنست پس پیشی گیرید خیرات را هر جا که بوده باشید می‌آرد بشما خدا همه گیرا بدرستی که خدا بر هر چیز تواناست (۱۴۸) و از جایی که بیرون رفتی پس بگردان رویت را جانب مسجد الحرام و بدرستی که او هر آینه حقست از پروردگار تو و نیست خدا بیخبر از آنچه می‌کنید (۱۴۹) و از جایی که بیرون شدی پس بگردان رویت را جانب مسجد الحرام و جایی که باشید پس بگردانید روهاتان را جانب آن تا اینکه نبوده باشید برای مردمان بر شما حجتی مگر آنان که ستم کردند از ایشان پس مترسید از ایشان و بترسید مر او تا تمام کنم نعمت خود را بر شما و تا شاید شما هدایت بیابید (۱۵۰) هم چنان که فرستادیم در شما فرستاده از شما می‌خواند بر شما آیتهای ما را و پاک سازد شما را و تعلیم کند شما را کتاب و حکمت و تعلیم کند شما را آنچه که نبوده باشد که بدانید (۱۵۱) پس یاد کنید مرا تا یاد کنم شما را و شکر کنید مرا و ناسپاسی مکنید مرا (۱۵۲)

چونکه ما دیدیم رویت در سما

گشته بهر انتظار وحی ما

در خصوص قبله کآن با جبرئیل

گفته بودی بد هم آن امر جلیل

یعنی آن میل و مرادت در نهفت

با اراده و امر ما می بود جفت

نه که تو از میل و طبع و نفس خویش

نارضا زآن قبله ی کت بود پیش

بلکه آن هم نزد تو باشد عظیم

زآنکه بر اسرار توحیدی علیم

نک به سوی کعبه گردان روی خویش

قبله ساز آن را که خواهی بهر کیش

من مواجه می کنم روی تو را

سوی آن قبله که خود داری رضا

روی گردان جانب بیت الحرام

گو بگردانند هم رو خاص و عام

هر کجا باشید گردانید باز

رو به سوی کعبه در وقت نماز

آگهند اهل کتاب از هر ورق

کاین بود یعنی نشان کعبه حق

هست حق وز جانب پروردگار

کو نباشد غافل از اعمال و کار

بود این تفسیر آیت ای حسن

نک شنو تأویل با تحقیق من

در سماء روح و جمع وحدتت

بود استغراق محض از رتبتت

یافتی از خلق بالحق احتجاب

وز جهات کثرتت بود اجتناب

بود بس مشکل رجوعت سوی خلق

دل به حق پرداختی از خوی خلق

اولِ حال بقا ء بعد از فنا ء

این بود قبل از تمکّن بر بقا ء

شرح صدرت داد تمکین در وقوع

زآن شدی راضی به تحویل و رجوع

پس بگرداندیم از وجه رضات

رو به کعبه قلب خالی از هوات

هست «تَرْضَاها» دلیل رجعتش

بی حجاب کثرتی از وحدتش

پس بگردان رو به شطر اندر قیام

کن به صدر منشرح یعنی مقام

کوست مشروح و محرم ای ودود

از صفات نفس و وسواس عنود

هم کنید اهل یقین از روی قدر

رو به شطر معنوی یعنی که صدر

کز دواعی هوی ایمن شوید

فارغ از وسواس اهریمن شوید

داده ایم آن را که از عقلش کتاب

داند او از عقل فرقانی نصاب

که بود توحید افعال و صفات

دال بر توحید احمد از جهات

بالیقین توحید احمد(ص) ذاتی است

همدلی داند که خود مرآتی است

این بود روشن به نور شرع و عقل

نی به پندار و قیاس اهل نقل

آن کسان کاهل کتابند و کلام

از یهود و از نصاری بالتمام

گر بیاری کل آیت ها یقین

قبله ات را نیستند از تابعین

زآنکه محجوبند اندر دین و کیش

هم مقیّد بر عقول و فهم خویش

هم تویی تابع به قبلۀ آن گروه

زآنکه در ذاتی منزه زین وجوه

از مقام و دینشان بالاتری

کی شود هم رتبه با گِل، گوهری

هم نه بعضی تابع بعضی دگر

از ره قبله شوند و پی سپر

زآنکه محجوبند کل بر دین خود

ضد غیر و بند خود و آئین خود

گر تو گردی تابع اهواءشان

وآن شئون طبعی و آراءشان

از پی توحید جامع کآن تو را ست

از مقام و حقّ خود نقصان تو راست

آن کسان که دادم ایشان را کتاب

می شناسندش به تحقیق از خطاب

آن چنان کابنای خود را عارفند

می شناسندش به عمد ار واقفند

نزد ایشان وصف آن شاه جلیل

هست محسوس و مشاهد با دلیل

کآن بود تورات و انجیل و زبور

با دلیل عقل، بی نقص و قصور

حق ز رب توست بر وجه یقین

تا نباشی از گروه ممتَریِن

از تو یعنی اهل شک بیگانه اند

تو نه ای ز ایشان که بر افسانه اند

هر کسی را هست جای و جانبی

که کند رو، بی ز منع و حاجبی

هست هر کس را کمال و غایتی

قدر استعداد اول رتبتی

حق کند رویش بدان کش بود خو

ز اقتضای ذات و استعداد او

پس بجویید از طریق خدمتی

سوی نیکی پیشی ای و سبقتی

کآن بود از سبق خیر و حسن حال

خود مقرب مر شما را بر کمال

هر کجا هستید از حال و مقام

آورد بر جمعتان رب الانام

یعنی اندر غایت و حد وجود

که قبول آمد شما را از حدود

کو بود قادر به هر چیزی که هست

ز اقرب و ابعد هم از عالی و پست

چون شدی خارج بگردان روی خود

سوی شطر مسجد از تعظیم حد

هر کجا باشید گردانید باز

روی خود را سوی آن شطر از نیاز

تا نماند مردمان را بر شما

حجتی در قول و فعل از ناروا

غیر ظالم پیشه گانِ پر گزند

که ز حق محجوب در نفس خودند

مر شما ز ایشان نترسید ار سرید

که بر ایشان غالبید و برترید

آنکه بر دفع ذُبابی عاجز است

گر که عنقا زو نترسد جایز است

بل ز من ترسید کز اقبالتان

ناصرم بر حال و استقبالتان

همچنان کز وجه معنی غالبید

در پناهم ایمن از هر جانبید

هم به ظاهر بر عدو غالب شوید

ایمن از اعداء ز هر جانب شوید

آری آن کز حق بترسد یک نفس

می نترسد در جهان از هیچ کس

رهروی کو ترسد از کس، ناکس است

ترسناک از خار و خس، خار و خس است

هر که ترسد از خدا در جستجو

هر کسی را حق بترساند از او

ور نترسد زو اگر ببر است و شیر

حق دهد بیمش ز موشی ناگزیر

گفت حیدر(ع)، بینی ار حق را کبیر

خلق آید پیش چشمت بس حقیر

پس ز من ترسید تا در هر مقام

نعمت خود بر شما سازم تمام

تا که باشد مر شما یابید راه

ذکر و فکر از دیوتان گردد پناه

همچنان که خود فرستادیم ما

یک رسولی از شما اندر شما

بر شما میخواند او آیات ما

تزکیت می دادتان از ناروا

علم و حکمت بر شما می داد یاد

وآنچه را دانا نبودید از نهاد

پس به یاد آرید نعمت های ما

تا به یاد آرم شما را در نوا

یعنی افزایم شما را بر نعم

وآن بود عرفان و حب مکتتم

نعمت منعم روا بر شاکر است

وآنکه کفران کرد بر حق کافر است