گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنٰاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدٰاءَ عَلَی اَلنّٰاسِ وَ یَکُونَ اَلرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ مٰا جَعَلْنَا اَلْقِبْلَةَ اَلَّتِی کُنْتَ عَلَیْهٰا إِلاّٰ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ اَلرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلیٰ عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کٰانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاّٰ عَلَی اَلَّذِینَ هَدَی اَللّٰهُ وَ مٰا کٰانَ اَللّٰهُ لِیُضِیعَ إِیمٰانَکُمْ إِنَّ اَللّٰهَ بِالنّٰاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (۱۴۳)

و همچنین گردانیدیم شما را امتی میانه تا بوده باشید گواهان بر مردمان و می‌باشد پیغمبر بر شما گواه و نگردانیدیم ما قبله را که بودی بر آن مگر آنکه بدانیم کسی را که پیروی می‌کند پیغمبر را از آنکه برگردد بر پاشنه‌هایش و اگر چه بوده باشد هر آینه بزرگ مگر بر آن کسانی که هدایت کرد خدا و نیست که باشد خدا تا ضایع کند ایمان شما را بدرستی که خدا بمردمان مهربان و بخشنده است (۱۴۳)

همچنین گرداندم از هر رهگذر

مر شما را امتی بس خوبتر

تا شما باشید بر مردم گواه

بر شما شاهد، هم احمد از اِله

نقطه باشد گر که دانی بی غلط

جای او در دایره اندر وسط

سر وسطا پس به نقطه راجع است

کو همه اطراف خود را جامع است

جامع اطراف جز توحید نیست

کاختلاف اندر وی و تردید نیست

اهل توحیدند شاهد بر نفوس

شاهد ایشان، هم آن شمس الشموس

که ز توحید اندر ادیان واقفند

صاحب جمعند و بر کل عارفند

از امم باشند فرد و منتخب

نی چو امتها به ظاهر محتجب

چون به حقّ دین خود واقف شدند

بر همه ادیان به حق عارف شدند

قبله ات را ما نگردانیم باز

که بر آن بودت توجه در نماز

جز که تا دانیم تابع بر رسول

کیست چون حکمی ز حق یابد نزول

علم تفصیلی است این کاندر امور

تابع معلوم باشد در ظهور

نه چنان علمی که قبل از خلق بود

در مقام عینی و جمعِ وجود

بود معلوم اندر آن اشیاء تمام

سابق از ایجادشان بر وصف و نام

این چنین علمی ز موجودات او

نیست کس را هیچ غیر از ذات او

علم تفصیلی بود بعد از وجود

کآید این اشیاء ز غیب اندر شهود

داند این تفصیل را تا انتها

آن چنان که بود دانا ز ابتدا

پیش او باشد مساوی قبل و بعد

تا که دارد رنگ نحس و رنگ سعد

خواجه خود داند غلامش بِخْرد است

در موارد یا سفیه و فاسد است

لیک او را در رجوع خدمتی

می نماید امتحان هر نوبتی

تا نگوید گر سفیه و ابله است

ظل عون خواجه بر من کوته است

ور کسی را بیشتر بخشد نوا

ناید او اندر خروش و ماجرا

گفت تا دانیم تابع بر رسول

کیست، یعنی چیست اندازة عقول

از کسی که باز گردد ز ارتداد

زین تحول بر عقب ها نامراد

بس کبیر است آن به محجوبین و شاق

که گرفتارند بر کذب و نفاق

جز بر آن کو را هدایت کرد حق

نیست انکارش ز امر ماسبق

حق کجا ضایع کند ایمان کس

یا رسولش کاصل ایمان است و بس

اوست بر مردم رئوف و هم رحیم

رهنما هم بر صراط مستقیم

تا به اینجا گر که میدانی کلام

بود تفسیری به قدر فهم عام

نک شنو گر هیچ داری قلب و عین

تا کنم تحقیق خاص از قبلتین

بر دو قسم است احتجاب ای پاک دلق

یک به خلق از حق و هم بالحق ز خلق

بالحق از خلق آنکه دارد احتجاب

داند آن تحویل اول را صواب

کآن ز کعبه سوی بیت المقدس است

صورت معراج قلب اقدس است

از مقام قلب و سِر، مرد شهود

جانب روح و خفی دارد صعود

هست تحویل دوم بر کعبه باز

عود سوی قلب نزد اهل راز

حال تمکین و استقامت ز اقتضا

اینست اندر دعوت خلق از خدا

این شهود جمع در تفصیل بود

باز هم تفصیل در جمع وجود

نیست اینجا احتجاب از حق به خلق

هم به حق از خلق ای پاکیزه دلق

این نزول آمد مگر بعد از عروج

صد تبارک زین ورود و زآن خروج

بعد بعد از قرب نزد اهل دل

این بود گر هیچ باشی منتقل

این بسی بر واصلان آید گران

کآید اندر فرق از جمعی چنان

همچو محتاجی که ره یابد به گنج

چون شود زآن دور بهر اوست رنج

بر گمانش سعی او باطل شده

بعد شاهی خوار و مستأصل شده

یا چو مشتاقی که یابد وصل یار

چون به هجر افتد شود بس بی قرار

افتراقی دید بعد از اجتماع

گشت ظنّش زآن مساعی بر ضیاع

این بشارت واصلان را بس بجاست

که نه ضایع اجر و ایمان شماست

فرقۀ ثانی ز اهل احتجاب

هست ایشان را به ظاهر انتساب

بس مقیّد در عمل بر صورتند

زآن تحوّل بیخبر از علّتند

حکمت تحویل نشناسند باز

کز چه رو بر کعبه کرد اندر نماز

بر گمانشان فعل اول باطل است

صحت اندر فعل ثانی حاصل است

بد بر ایشان شاق بطلان عمل

بهر نفی آن تو هم وآن زلل

گفت ضایع نیست اعمال قدیم

زآنکه الله است و دور از وهم و بیم

او رئوف است از پی شرح صدور

هم پی رفع حجاب از فضل و نور

بر بقا بعد از فنا شد در مقام

رأفتش بر فرقۀ اولی تمام

فرقۀ ثانیه هم از رأفتش

مستفیدند از رسوم طاعتش

هم رحیم است او که در قوس صعود

قوم اولی را دهد سیر وجود

فرقۀ ثانی هم از وی کامیاب

در عمل باشند در یوم الحساب

می نماید از ره رحمت قبول

سعیشان را در فروع و در اصول