گنجور

 
صفی علیشاه

أَیَوَدُّ أَحَدُکُمْ أَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ أَعْنٰابٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ لَهُ فِیهٰا مِنْ کُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ وَ أَصٰابَهُ اَلْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفٰاءُ فَأَصٰابَهٰا إِعْصٰارٌ فِیهِ نٰارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اَللّٰهُ لَکُمُ اَلْآیٰاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (۲۶۶)

آیا دوست می‌دارد یکی از شما که باشد مر او را بوستانی از درخت خرما و انگورها که روان باشد از زیرشان نهرها مر او را باشد در آن از همه میوه‌ها و برسد آن را پیری و مر او را باشد اولاد ناتوان پس رسد آن را گردبادی که در آن باشد آتشی پس بسوزد همچنین بیان می‌فرماید خدا برای شما آیتهای را باشد که شما اندیشه کنید (۲۶۶)

دوست دارد شخصی آیا از شما

کش بود بستان پر برگ و نوا

آبها جاری در آن وز هر قبیل

باشد اثمارش ز اعناب و نخیل

پس رسد پیری بر او و اطفال خُرد

باشد او را پس رسد صافش به درد

بادِ پر آتش وزد بر جنّتش

جمله سوزد روضۀ پر نعمتش

بر شما آرد حق اینسان آیتی

تا کنید اندر معانی فکرتی

هست ب ستان، آن عملها در قیاس

طفلها اعضاء و ارکان و حواس

بادِ آتش بارت، آن عجب و ریا ء

که کُند یکجا عملها را هبا ء

قلب را سازد سیاه و منقلب

روح ماند بینوا و مضطرب

بسته گردد راه قوت او را به دل

ماند از اطفال خردش منفعل

هیچ نیکوتر نباشد زین مثل

کآورد بر خلق، ذات لم یزل

گر تو را بر نفس خود باشد نظر

این مثل کافی است اندر خیر و شرّ

کن عمل را پاک از شوب ریا

تا بود مقبول درگاه خدا