شستند بمی خرقه آلوده ما را
کردند منزه ز دغل دوده ما را
بشکست و فرو کوفت چو در هاون تسلیم
بر باد فنا داد فلک سوده ما را
بود از کرم پیر خرابات اگر داد
صد گونه عطا خدمت بیهوده ما را
ای شیخ مبر وقت خود از وعده معدوم
در میکده بین نعمت موجوده ما را
رفتیم تهی دست بمیخانه که کردند
پیمودهتر این ساغر بیموده ما را
افزود بما پیر مغان زاهد اگر کاست
هرگز نتوان کاستن افزوده ما را
میگفت صفی بر در میخانه که از عشق
معمار ازل ریخته شالوده ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.