کمال عبد مقسط نیز بشناس
بود او در عدالت اقوم ناس
بمقداری که حق غیر از خویش
نماید اخذ بیتعطیل و تشویش
چو او خود مظهر عدل اله است
خلایق را بحق داری پناهست
کند در حق هر کس کنجکاوی
بدارد خلق را با خود مساوی
هر آنجوری ز عدلش در زوال است
چه پاید کان خلاف اعتدالت
نشسته روز و شب بر کرسی نور
بخفض و رفع از حق است مأمور
نماید منخفض آنرا که باید
دهد هم ارتفاع آنرا که شاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.