گنجور

 
صفی علیشاه

انانیت بود آن شی‌ء که هر شیی

اضافت می‌تواند یافت بروی

چنانکه می‌دهی برخویش نسبت

هر آن چیزی که آید پیش فکرت

تن و جان ملک و مال و خانه و زن

بخود نسبت دهی کاین باشد از من

ندانی هیچ کاین من کیست در تو

چه باشد وصف و نامش چیست در تو

لطیفه ذوالمن است آن تا که دانی

کسی جز تست اندر تو نهانی

گذاری گر انانیت به او باز

بدون ما و من باشی سر افراز

خود این گنجیست مالامال گوهر

نگردد جز فقیر از وی توانگر

انانیت نهادن کار خواهد

بر آید ز آنکه او را یار خواهد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode