گنجور

 
صفی علیشاه

دگر هم عبدقهار است در کار

که باشد مظهر او بر اسم قهار

ز حق دارد خود او توفیق و تایید

که از وی نفس یابد قهر و تهدید

بقهر نفس دارد اهتمامی

بقهاریت استش احتشامی

هر آن فعلی که معلوم است و مستور

ز نفس از وی شود معدوم و مقهور

بنفس خویش و غیر است او مسلط

روانها داده بر دارائیش خط

بر اکوان او تواند کرد تأثیر

نه اکوانش تواند داد تغییر

هر آن شیئی تجاوز یابد از حد

ز قهر او بجای خود شود رد

در اکوان فعل و تأثیرش چنین است

فلک در پیش عزمش چون زمین است