گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

قومی که اجتماع به بزم عزا کنند

تا استماع واقعه ی کربلا کنند

هم عرشیان ز بال به خاک افکنند فرش

هم قدسیان به قاتل و سامع دعا کنند

طیر و وحوش ناله ی واویلتا زنند

جن و سروش ویله ی واحسرتا کنند

جبریل از اشک اهل عزا را دهد گلاب

تا چشم دل به صاحب آن روضه وا کنند

کو چون نوای نایره انگیز فاطمه

از نوحه صحن غمکده را نینوا کنند

پیش خود ار نیند خجل از درون شاد

بر حسرت رسول حجاب از خدا کنند

لب کی به خنده باز فتد داغ دیده را

شرمی ز روی حضرت خیر النساء کنند

مادر چو گرید از غم فرزند با چه روی

در محضرش دهان به تبسم فرا کنند

ما نیز دل شکسته نشینیم اگر مزاح

در محفل مصیبت فرزند ما کنند

برگ طرب مساز که ترک ادب کنی

هر جا که شرح ماتم آل عبا کنند

بگشای گوش هوش و فروبند کام نطق

تا سینه ات به سر قضا آشنا کنند

نبود جز اشک و آه سزاوار این جلوس

فرض است گر قیامت عظمی کنند

گردن کشند و دیده گشایند خیر خیر

سهل است امر ما به امام اعتنا کنند

این موقعی است در خور مردان پاک باز

حیف است امتزاج ورع با ریا کنند

محکم کناد محض عنایت خدای ما

بر دامن ولای تو دست رجای ما