چنین شنیدم که لطفِ یزدان به رویِ جوینده در نبندد
دری که بگشاید از حقیقت بر اهلِ عرفان دگر نبندد
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیضِ سحر نبندد
مَلَک ز کارش گره گشاید؛ فلک به کینش کمر نبندد
دلی که باشد به صبحْ خیزان، عجب نباشد اگر که هر دم
دعای خود را به کویِ جانان به بالِ مرغِ اثر نبندد
اگر خیالش به دل بیاید سخن بگویم، چنانکه طوطی
جمال آئینه تا نبیند، سخن نگوید، خبر نبندد
برِ شهیدانِ کویِ عشقش به سرخرویی عَلم نگردد
به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لَخت جگر نبندد
به زیردستان مکن تکبر؛ ادب نگهدار اگر ادیبی
که سربلندی و سرفرازی گذر بر آه سحر نبندد
ز تیر آهِ چو ما فقیران، شود مشبک اگر که شبها
فلک بر انجم زره نپوشد؛ قمر ز هاله سپر نبندد
«صفا» به رندی کجا تواند دم از بیانات عاشقی زد
هر آنکه نالد به نالهٔ نی، چو نی به هرجا کمر نبندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدام روز آن، نگار بدخو، بجنگ دلها، کمر نبندد
ز غمزه تیغ و، ز عشوه خنجر،ز چین ابرو، سپر نبندد
ببر پیامی، اگر توانی، بآن جفاجو، ز جانب ما
که از مروت سخن نگوید،به خویش تهمت، دگر نبندد
شب جدایی، دل چو سنگش توان خراشید، به ناخن غم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.