گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعیدا

گاه چون ظاهرپرستانش عبادت می‌کنم

لیک از آن بسیار می‌ترسم که عادت می‌کنم

من ز موجودات تحقیق وجودش کرده‌ام

سیر وحدت را نهان در عین کثرت می‌کنم

می‌کنم دل را به مژگان سیاهی روبه‌رو

ساده بود این لوح پیش از این، منبت می‌کنم

می‌فشانم اشک خون‌آلوده بر خاک درش

از برای مردم بیمار شربت می‌کنم

می‌تراشم هر زمان از دل بتی کو آذری

تا ببیند قدرت حق را چه صنعت می‌کنم؟

می‌توانم دل ز نیش خنجرش گیرم به زور

در میان جان است با آن من مروت می‌کنم

ساقیا گر عمر باشد نذر کردم بعد از این

خدمت این دور تا دور قیامت می‌کنم

روزیم خون جگر شد بر سر این کو مدام

می‌دهم دل را دل و راضی به قسمت می‌کنم

گه روم خود، گه رود دل، گه رود جان بر درش

من حریفم پاسبانی را به نوبت می‌کنم

این دل غمدیده را از رفتن بی‌جا بسی

گاه وحشت گه شکایت گه نصیحت می‌کنم

گر ز زلفش حلقه‌ای افتد سعیدا در کفم

حلقه‌ها در گوش استغنا و همت می‌کنم

 
 
 
حافظ

روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم

در لباسِ فقر کارِ اهلِ دولت می‌کنم

تا کی اندر دام وصل آرم تَذَروی خوش‌خِرام

در کمینم و انتظار وقتِ فرصت می‌کنم

واعظِ ما بوی حق نشنید بشنو کاین سخن

[...]

امیرعلیشیر نوایی

بر در دیر مغان هرروز خدمت می‌کنم

صد تفاخر زین شرف بر اهل دولت می‌کنم

پیر دیرم گر به هر عمری دهد یک جام می

سال‌ها از مستی آن باده عشرت می‌کنم

تا ندانندم که از عشق که مجنونم چنین

[...]

صائب تبریزی

چون نظر بر روی آن دشمن مروت می‌کنم

از بهار گریه گلریزان حسرت می‌کنم

تا به کی چون جام می عمرم به گردش بگذرد؟

مدتی در پای خُم قصد اقامت می‌کنم

سلیم تهرانی

اختیار گوشه درمان است، همت می‌کنم

می‌نشینم همچو عنقا و فراغت می‌کنم

تیغ چون خورشید نتوانم کشیدن بر کسی

بر دل خود چون زنم ناخن، شجاعت می‌کنم

هرچه کردم شکر آن را، روزگار از من گرفت

[...]

اسیر شهرستانی

یاد چشمی را به افسون رام الفت می‌کنم

می‌نشینم گوشه‌ای تنها فراغت می‌کنم

ننگ سربازی است امید ترحم داشتن

جان فدای جور یار بی‌مروت می‌کنم

خاطر من مفلس و گنج روان عشق نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه