حکایت گل روی تو در چمن کردم
هزار طعنه از آن روی بر سمن کردم
به داد تشنگیم آب خضر گو نرسید
عقیق لعل لب یار در دهن کردم
نکرد غنچهٔ امید من گل از جایی
چه خارها که چو ماهی به پیرهن کردم
به هر زمین که گذشتم ز اشک خونین دم
شکوفه کردم و گل کردم و چمن کردم
ز بی وفایی خود دور یک سخن نشیند
به صد هزار زبان همچو گل سخن کردم
به یادگار گل عارضی است این داغم
که همچو لاله به صد رنگ در کفن کردم
ز بسکه بیخودیم برده است دل ای عقل
دگر میا که در این شهر من وطن کردم
کسی به کافر کتور نمی کند هرگز
ز عشق آنچه سعیدا به خویشتن کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.