نی همین در نی از آن لب ناله حسرت میخورد
شکرستانها از آن تبخاله حسرت میخورد
طرفه تسخیر است در پیری و ایام شباب
آرزو دارد جوان صدساله حسرت میخورد
جام زر بی می اگر خوش بود پس نرگس چرا
سرنگونش کرده و از لاله حسرت میخورد؟
بس که چشمش بر قفا افتادگان دارد نگاه
خال پشت چشم بر دنباله حسرت میخورد
همچو عنبر گرچه سودایم سعیدا خاک شد
بردهام بویی کز آن دلّاله حسرت میخورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.