همچو ساغر تا به لب همدم نمیسازد مرا
از شراب تلخ غم، بیغم نمیسازد مرا
باده ده ای خضر آب زندگی در کار نیست
اخگر افسردهام شبنم نمیسازد مرا
از بهشتم کرد بیرون عشق در خاکم فکند
حیرتی دارم که چون آدم نمیسازد مرا
ساقیا خشت از سر خم گیر پر کن هرچه هست
امتحان دارم که از می کم نمیسازد مرا
زخم شمشیر نگاه است این جراحت ای حکیم
ریزهٔ الماس نه مرهم نمیسازد مرا
برّهپرورد خراباتم سعیدا چون کنم
خاک پاک مکه و زمزم نمیسازد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با تو یک دم بخت من همدم نمی سازد مرا
در حریم وصل تو محرم نمی سازد مرا
با غم مهجوری و اندیشه دوری خوشم
خاطر شاد و دل خرم نمی سازد مرا
دیگران را شاد دار ای جان به وصل خود که من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.