نه همین خندهٔ گل از پی نشو است و نماست
ای بسا گریه که چون شمع ز باد است و هواست
سرکنم خم به طمع این چه حکایت باشد
دست بالا نکنم گر همه هنگام دعاست
دلنشین شد بد و نیک و ادب و بی ادبی
تا ز پیش نظرم رسم تواضع برخاست
غم خورد طالب و گو شاد نگردد محبوب
گرچه خورشید نبالید ولیکن مه کاست
پرسش حشر به قانون شریعت باشد
که همین سلسله تا روز قیامت برپاست
بی جمال تو مرا شب نشود هرگز روز
از جهان می شنوم وعدهٔ رؤیت فرداست
گر سخن از قد رعنای تو آید به میان
روز محشر ز همه حرف سعیدا بالاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی در مورد عشق، غم و امید میپردازد. شاعر به زیباییهای زندگی و تأثیر آنها بر روح و روان اشاره میکند. او از خنده و گریه و تناقضهای زندگی میگوید و بیان میکند که حتی در سختیها نیز، زیباییها و امید به روزهای بهتر وجود دارد. شاعر همچنین به قوانین و مسائل مرتبط با ایمان و شریعت اشاره میکند و تأکید میکند که زیبایی و عشق الهی همواره در زندگی او تأثیرگذار است. در نهایت، آرزوی دیدار معشوق در روز قیامت را مطرح میکند و میگوید که یاد او در تمام لحظات زندگیاش برجسته است.
هوش مصنوعی: خندهٔ گل تنها به خاطر زیبایی و ظاهرش نیست، چرا که ممکن است در دل آن غم و اندوهی پنهان باشد؛ مانند شمعی که در اثر باد و جوی که در اطرافش هست، به غم و گریه دچار میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده به یک تمایل و اشتیاق اشاره میکند. او میخواهد به عمق و راز این خواسته پی ببرد و اظهار میکند که اگرچه ممکن است همیشه دعا کند، اما نباید خود را زیاد بالا ببرد یا بزرگ جلوه دهد. در واقع، این ابراز حالتی از humility یا تواضع است در برابر خواستهها و دعاهایی که مصرف میکند.
هوش مصنوعی: همه چیز برای من دلپذیر شد، چه خوب و چه بد، چه با ادب و چه بیادب، زیرا رفتار تواضع در قلبم به وجود آمد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه یک عاشق باعث نمیشود که محبوبش شاد شود. اگرچه خورشید در آسمان درخشان است، اما ماه نورش را کم میکند.
هوش مصنوعی: سوال درباره قیامت بر اساس اصول و قواعد دین است، که این اصول تا روز رستاخیز ادامه خواهند داشت.
هوش مصنوعی: بدون زیبایی تو، هرگز شب من به صبح نخواهد رسید. از دنیا میشنوم که فردا وعده دیدار تو را دارم.
هوش مصنوعی: اگر درباره زیبایی تو صحبت شود، در روز محشر سخنان همه، جز سخن در مورد تو، در مقایسه با آن پایینتر خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی نه صواب است ، خطاست
بی گمان ، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.