صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۰ با دل بی آرزو، بر دل گرانم یار را آه اگر میبود در خاطر تمنایی مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با دلی بیآرزو و سنگین به یاد یار خود است و حسرت میخورد که کاش در دلش آرزویی از او باقی مانده بود.
هوش مصنوعی: با دلی که هیچ آرزویی ندارد، بار سنگینی بر دلم مینشیند. ای کاش در یادم آرزویی برای یارم باقی مانده بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا
دلبرا شاها ازین پنجاه بفکن آه را
حد و اندازه ندارد نالهها و آه را
چون نماید یوسف من از زنخ آن چاه را
راه هستی کس نبردی گرنه نور روی او
روشن و پیدا نکردی همچو روز آن راه را
چون مه ما را نباشد در دو عالم شبه و مثل
[...]
میرسد در سایه حسن آن بت دلخواه را
همچو خورشید فلک بر خیل خوبان سروری
گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا
درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا
که فروش امرد به کاهی کرد با ما ماجرا
گفتمش بر باد خواهم داد کاه کهنه را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.