گنجور

 
 
 
فصیحی هروی

دهن زخم چو خندان شود افزون گردد

یک دم ار شاد نشینم جگرم خون گردد

قامتی دیده‌ام امروز که بی‌منت فکر

هر چه آید به زبانم همه موزون گردد

صائب تبریزی

چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد

چشم نظارگیان کاسه پر خون گردد

حسن را آینه صاف بود روشنگر

چه عجب لیلی اگر واله مجنون گردد؟

کرد از بوسه مرا آن لب نوخط معمور

[...]

صامت بروجردی

که دل خون شده‌اش بدتر از این خون گردد

(صامت) از محنت این واقعه مجنون گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه