کم و بیش جهان در نیستی همسنگ میگردد
به دریا سیل الوان چون رسد یکرنگ میگردد
برآی از قلزم افسرده امکان به چالاکی
که در یک ساعت اینجا اشک نیسان سنگ میگردد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
کم و بیش جهان در نیستی همسنگ میگردد
به دریا سیل الوان چون رسد یکرنگ میگردد
برآی از قلزم افسرده امکان به چالاکی
که در یک ساعت اینجا اشک نیسان سنگ میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ میگردد؟
که نخل بارور را دل سبک از سنگ میگردد
ز دستانداز گردون کوتهاندیشی که مینالد
نمیداند که ساز از گوشمال آهنگ میگردد
ز بس عالم سیه در چشمم از نادیدنیها شد
[...]
به هرجا ساز غیرت انفعال آهنگ میگردد
به موج یک عرق صد آسیای رنگ میگردد
نگردد ضعف پیری مانع بیتابی شوقت
نوا از پا نیفتد گر نی ما چنگ میگردد
فسردن کسوت ناموس چندین وحشت است اینجا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.