گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ز می هرگاه روی یار عالمسوز می گردد

خجل خورشید از خود چون چراغ روز می گردد

گسستن رشته مهر و محبت را بود مشکل

رهایی نیست مرغی را که دست آموز می گردد

کند افتادگی چون خاک ره هر کس شعار خود

اگر با آسمان گردد طرف، فیروز می گردد

بشو از عیش شیرین دست تا گردد دلت روشن

که موم از شهد چون شد دور، بزم افروز می گردد