چو برگ سبز کز باد خزانی زرد می گردد
نشیند هر که با من یک نفس همدرد می گردد
به می گفتم غبار کلفت از خاطر فرو شویم
ندانستم که از آب آسیا پرگرد می گردد
چنان کز صبح خیزد تیرگی از دامن شبها
سیاهی دور از دلها به آه سرد می گردد
چنان کز خواب سنگین دیده شبخیز آساید
دل بی تاب من ساکن ز کوه درد می گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تغییرات و تحولات زندگی اشاره میکند. برگ سبزی که در باد پاییزی زرد میشود، نمادی از تغییرات و دستخوش شدن تحولات است. شاعر بیان میکند که هر کسی که با او در یک لحظه همدردی کند، در واقع تحت تأثیر همین تغییرات قرار میگیرد. همچنین اشاره به اینکه با نوشیدن شراب میخواستند از غمهاکاسته شود، اما نمیدانستند که این گام به جمع شدن غبارها کمک نمیکند و دردها کم نخواهند شد.
در ادامه، شاعر به روشنایی صبح و تاریکی شب اشاره میکند و میگوید که تاریکی دور از دلها به وسیله یک آه سرد فرو مینشیند. در نهایت، خواب سنگینی که بر دل سنگین شاعر است نیز به آرامشی اشاره دارد که همچنان بر زندگی او تاثیر میگذارد و دلش را تحت فشار قرار میدهد.
هوش مصنوعی: مانند برگ سبزی که در پاییز زرد میشود، هر کسی که یک لحظه با من همدردی کند، دچار همان حال میشود.
هوش مصنوعی: به میگفتم که غبار سنگین از ذهنمان برطرف شود، اما نمیدانستم که آب آسیا نیز باعث پخش شدن گرد و غبار میشود.
هوش مصنوعی: چنان که صبح با آمدنش تاریکی شب را از بین میبرد، سیاهیها از دلها دور میشود و با آهی سرد، به آرامی محو میگردد.
هوش مصنوعی: دل بیتاب من مانند کسی است که از خواب عمیق بیدار میشود و آرامش پیدا میکند. اما این آرامش زودگذر است و دل همچنان تحت تاثیر دردهای عمیق میچرخد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو برگ سبز کز باد خزانی زرد میگردد
نشیند هر که با من یک نفس، همدرد میگردد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.