تلخی عالم شراب خوشگوار ما بس است
درد و داغ ناامیدی لاله زار ما بس است
گر نباشد بوسه شیرین، پیام تلخ هم
بهر تسکین دل امیدوار ما بس است
گر ز دلسوزی نیارد کس به خاک ما چراغ
خارخاری از گلستان یادگار ما بس است
گر ز خون ما نگیرد دست شیرین در نگار
تیشه مردانه ما دستیار ما بس است
گر ز خوی آتشین، دوزخ به ما تندی کند
مشت آبی از جبین شرمسار ما بس است
ما کز آب روی خود داریم باغ خویش سبز
سرکشی سرو کنار جویبار ما بس است
می شود دست نوازش مهر لب خمیازه را
برگ تاکی از پی دفع خمار ما بس است
تیغ ها را کند می سازد سپر انداختن
مهر خاموشی ز آفتها حصار ما بس است
بید مجنونیم در بستانسرای روزگار
سر به پیش انداختن از شرم، بار ما بس است
زشت رویان دشمن آیینه های روشنند
حرف را بی پرده گفتن پرده دار ما بس است
ما ز مجنون رسم و آیین شکار آموختیم
از غزالان گوشه چشمی شکار ما بس است
از دل ما آشنایی بار غم گر بر نداشت
این که دوشی نیست صائب زیر بار ما بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تلخیها و دشواریهای زندگی میپردازد و بیانگر احساس ناامیدی و درد در دل انسانهاست. شاعر به زیباییهای زندگی اشاره میکند و میگوید که حتی در میان عذابها و تلخیها، وجود عشق و امید کافی است. او تأکید میکند که در برابر مشکلات، محبت و همدلی میتواند به عنوان تسکینگری عمل کند. همچنین به قدرت و پشتکار انسان در مواجهه با دردها و چالشها اشاره شده و از یادآوری زیباییها و عشق به عنوان راهی برای مقابله با ناامیدی صحبت میشود. در نهایت، شاعر بیان میکند که با وجود زشتیها و دشمنیها، زیبایی و عشق همیشه در دسترس است و از یاد بردن دوشینیها و مشکلات زندگی ممکن است.
هوش مصنوعی: زندگی پر از تلخیها و نگرانهای زیادی است، اما همین نوشیدنی خوشمزهای که داریم، کافی است. درد و غم ناشی از ناامیدی برای ما بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: اگر بوسهی شیرین وجود نداشته باشد، پیام تلخ هم برای آرامش دل امیدوار ما کافی است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر دلسوزی نتواند بر مزار ما بیاید، همین که چراغی از خار خارخاری گلستان یادگار ما باشد، کافی است.
هوش مصنوعی: اگر شیرین به خون ما دست نیازد، وجودِ تیشهی مردانهمان به عنوان یاریکننده برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: اگرچه با خصلت آتشین خود، دوزخ به ما سختی و تندی میکند، اما یک مشت آب از پیشانی شرمندهمان کافی است.
هوش مصنوعی: ما با چهرهٔ خود، باغی سرسبز و زیبا داریم و همین برای ما کافی است تا در کنار جویبار، قد برافراشته و سرکش باشیم.
هوش مصنوعی: با نوازش محبت، خستگی و خواب آلودگی را کنار بزنیم، کافی است که یک برگ تاک به ما राहत دهد.
هوش مصنوعی: سپر انداختن و خاموشی به عنوان یک راه دفاعی، باعث میشود که حملهها و مشکلات نتوانند به ما آسیب برسانند. ما با برقراری آرامش و دوری از تنشها، از خودمان در برابر سختیها و خطرات محافظت میکنیم.
هوش مصنوعی: ما مانند بید مجنون در باغ زندگی هستیم، سرمان را از شرم به پایین انداختهایم، زیرا بارِ مشکلات و مصائب بر دوش ما سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: زشتروها دشمنان آینههای شفاف هستند و ما را بس است که بدون پرده و با صراحت صحبت کنیم.
هوش مصنوعی: ما از مجنون یاد گرفتیم چگونه به تعقیب محبوب برویم، و از نظر غزالان تنها یک نگاهشان برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: اگر دل ما این بار سنگین غم را بر نداشته باشد، از آشنایی با این درد نمیتوانیم بگریزیم. این که در شب گذشته این احساس را نداشتهایم، برای ما کافی است که زیر این بار سنگین بار دیگر قرار بگیریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اختر بینور ما شمع مزار ما بس است
تیرهبختیهای عالم یادگار ما بس است
در وداع دوستان دیدیم شور رستخیز
ای قیامت زحمت مشت غبار ما بس است
صد گلستان داغ پروردیم در یک غنچه دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.