در علاج درد ما رنگ از رخ تدبیر ریخت
دید تا ویرانی ما را، دل تعمیر ریخت
این قدر شور جنون در قطره ای می بوده است؟
موجه بی تابیم شیرازه زنجیر ریخت
چون توانم سبز شد پیش سبکروحان عشق؟
بارها از جان سخت من دم شمشیر ریخت
موج رغبت می تراود همچنان از جوهرش
گرچه خون عالمی آن تیغ عالمگیر ریخت
خاک میخواران عمارت را نمی گیرد به خود
از گل پیمانه نتوان سبحه تزویر ریخت
در دل سنگین شیرین چون تواند رخنه کرد؟
تیشه فرهاد زهر خود به جوی شیر ریخت
عاجزان را لطف حق صائب حمایت می کند
خشک شد دستی که بر نخجیر لاغر تیر ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.