گنجور

 
صائب تبریزی

نیست غم نان و آب، گوشه نشین را

در رحم آماده است رزق، جنین را

پستی دیوار را زوال نباشد

سیل نسازد خراب خانه زین را

خشک تر از موجه سراب شمارد

تشنه دیدار او بهشت برین را

خال تو از خط به دل غبار ندارد

دزد شمارد بهشت خویش کمین را

کم نشود بوسه از لبش به گرفتن

موم نسازد تهی ز نقش، نگین را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۸۵۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
انوری

نصر فزاینده باد ناصر دین را

صدر جهان خواجهٔ زمان و زمین را

صاحب ابوالفتح طاهر آنکه ز رایش

صبح سعادت دمید دولت و دین را

آنکه قضا در حریم طاعتش آورد

[...]

حزین لاهیجی

تا شفقی کرده ای رخ نمکین را

گل عرق آلود شرم کرده جبین را

وحشت دلهای آرمیده عجب نیست

غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را

کرده خرابات، چشم باده پرستت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه