گنجور

 
صائب تبریزی

عالم ختن شد از قلم مشکسود ما

جای ترحم است به زخم حسود ما

برهان آدمیت ما، قدسیان بسند

گو شعله زاده ای ننماید سجود ما

خورشید از کدام افق سربرآورد؟

آفاق پر شده است ز گفت و شنود ما

خوردیم بس که سیلی اخوان روزگار

نیلی شد آب چاه ز روی کبود ما

صائب غنیمت است که در سنگلاخ دهر

خندید بخت سبز به روی کبود ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۶۳ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
میرداماد

از سوز دل بسوخت گیاه وجود ما

بر آتش تو بر فلک امروز دود ما

مارا بخار مجمر گردون نه بس بود

مجمر بلای عشق و دل خسته عود ما

بر آستان دوست اگر سر توان نهاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه