زمین از دامن تر عالم آب است پنداری
ز غفلت آسمان ها پرده خواب است پنداری
ز شوخی گرچه آسایش نفهمیده است مژگانش
نظر با شوخی چشمش رگ خواب است پنداری
مرا کز دوری او با در و دیوار در جنگم
قدح زخم نمایان، باده خوناب است پنداری
به خون تشنه است چندانی که از خط خاک می لیسد
به ظاهر گرچه لعل یار سیراب است پنداری
ز لغزیدن میسر نیست پردازد به خودداری
رخش آیینه و نظاره سیماب است پنداری
ز سوز عشق می بالم به خود چون شعله هر ساعت
نهالم را ز آتش ریشه در آب است پنداری
ز بس کز منت خشک کریمان زخمها خوردم
به کامم موج آب خضر قلاب است پنداری
دل آزاده می گردد سیاه از پرتو منت
به چشم روزن من گل ز مهتاب است پنداری
نپیچند از کجی سر، تیغ اگر بر فرقشان بارد
کجی در کیش مردم طاق محراب است پنداری
چنان شد زندگانی تلخ بر من زین ترشرویان
که مرگ تلخ در چشمم شکرخواب است پنداری
ز سوز سینه، گر افتد به دریا راه من صائب
به چشم تشنه ام صحرای بی آب است پنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و درونی خود اشاره میکند. او زمین را به آب و آسمان را به خواب تعبیر میکند و نشان میدهد که زندگیاش تحت تأثیر عشق و دوری معشوق است. شاعر از جنگ و تنهاییاش سخن میگوید و اینکه چطور نشانههایی از درد و رنج را در زندگیاش میبیند. عشق او را میسوزاند و زندگیاش را تلخ کرده است. او دل آزادهاش را به سیاهی میبیند و تأثیر منفی رفتار دیگران را بر روی خود حس میکند. از این رو، مرگ را به عنوان یک خواب شیرین و شکرین ترسیم میکند. در نهایت، او به تنهایی و بیآبی روح خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمین بهگونهای است که در آن آب از دامن طبیعت میجوشد و به نظر میرسد آسمانها به خواب رفتهاند و غفلت دارند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مژگانش در شوخی است و آرامش را نمیفهمد، اما نگاهش با شوخی و لطافتش، به نحوی که میتوان به احساسات درونی او پی برد، ارتباط برقرار میکند.
هوش مصنوعی: من از دوری او با همه چیز درگیرم، حتی با دیوارها. نشانه زخمهای من معلوم است و گویی این میگساری، شراب خونین است.
هوش مصنوعی: چندین نفر از آنقدر ناراحت و خشمگین هستند که حتی خاک را هم میلیسند، اما در ظاهر به نظر میرسد که محبوبشان از آب و زندگی سیراب است.
هوش مصنوعی: اجتناب از لغزش و اشتباه برای کسی که به خوبی خود را کنترل میکند، ممکن نیست. وقتی که به خود نگاه میکند، این بازتاب به او یادآوری میکند که تصویرش مانند نقرهای لطیف و درخشان است.
هوش مصنوعی: از شدت عشق به خود میبالم، مثل شعلهای که در هر لحظه شعلهور میشود. گویی ریشهام از آتش است در حالی که به نظر میآید در آب ریشهدارم.
هوش مصنوعی: به خاطر مهربانی و سخاوت انسانهای بزرگ، زخمهایی که دیدهام برایم قابل تحمل شده است. گویی آب خضر که نشانهی زندگی دوباره و شفا بخشی است، مرا به دام خود کشانده و به من امید میدهد.
هوش مصنوعی: دل آزاد و بیقید من از تأثیر محبت و لطف تو به شدت محزون و غمگین شده است. در این میان، به نظر میرسد که گلها در نور مهتاب به زیبایی خود میافزایند.
هوش مصنوعی: اگر سرها کج شوند، مهم نیست که چه بلایی بر سرشان میآید؛ در دلهای مردم کجی و انحراف، همچنان بهعنوان یک اصل پذیرفته شده است.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر افرادی که همیشه بدخلق و تلخ بودند، به قدری تلخ شده که حتی مرگ هم برایم مثل یک خواب شیرین به نظر میآید.
هوش مصنوعی: اگر از شدت سوختن دل به دریا بیفتم، برای من مانند یک صحرا بدون آب است، چون چشمان تشنهام چیزی جز کمبود و خشکی را نمیبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.