گر به کار خویشتن چون شمع بینا بودمی
زیر تیغ محفل آرا پای بر جا بودمی
اختیاری نیست سیر من ز دریا چون گهر
گر به دست من بدی در قعر دریا بودمی
باده تلخ مرا می بود اگر حب وطن
کی چنین آسوده در زندان مینا بودمی؟
سوختم در قید هستی، کاش در زندان خاک
این که در بند خودم در بند اعدا بودمی
صاف اگر می بود با این خوشگواری خون من
رزق آن لبهای میگون همچو صهبا بودمی
گر نمی شد دام راهم رشته طول امل
همچو سوزن در گریبان مسیحا بودمی
گر نمی زد راه مجنون مرا تدبیر عقل
با غزالان همسفر در کوه و صحرا بودمی
محو می کردم اگر از دل غبار جسم را
کی چنین در آب و در آیینه پیدا بودمی؟
بی سر و پایی فلک را حلقه آن در نمود
کاش من هم همچو گردون بی سر و پا بودمی
رفته ام بیرون ز خویش و در حجابم همچنان
نیستم باری چو اینجا کاش آنجا بودمی
روز نمی گرداند صائب از من آن آیینه رو
از صفای دل اگر آیینه سیما بودمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی
اندر آن یغما رفیق ترک یغما بودمی
ور چو چشم خونی او بودمی من فتنه جوی
در میان حلقههای شور و غوغا بودمی
گر ضمیر هر خسی ما را نخستی در جهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.