گنجور

 
صائب تبریزی

سرفرازی را نباشد جنگ با افتادگی

دولت خورشید را دارد بپا افتادگی

از تواضع دولت افزاید سعادتمند را

خوش بود چون سایه از بال هما افتادگی

از عزیزی می گذارد پا به چشم آفتاب

هر که گیرد همچو شبنم از هوا افتادگی

مرکز بر گرد سرگردیدن افلاک کرد

نقطه بی دست و پای خاک را افتادگی

رفت در بیهوده گردی عمر ما چون گردباد

ما سبک مغزان کجاییم و کجا افتادگی

مردم بی دست و پا را مرکبی در کار نیست

می رود منزل به منزل جاده با افتادگی

جا به کنج گلخن و صحن گلستان داده است

شعله را گردن فرازی، آب را افتادگی

دانه را سرسبز سازد، قطره را گوهر کند

در جهان خاک باشد کیمیا افتادگی

بی پر و بالی کند نزدیک راه دور را

برد بر افلاک چون شبنم مرا افتادگی

گرچه باشد بر زمین پست جاری حکم آب

می شود سد ره سیل بلا افتادگی

شعله شد مغلوب خاکستر به اندک فرصتی

سرکشان را زود آرد زیر پا، افتادگی

دیگران گر از خدا خواهند اوج اعتبار

می کند دریوزه صائب از خدا افتادگی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

بی نیازست از دلیل و رهنما افتادگی

می رود منزل به منزل جاده با افتادگی

از تنزل می توان آسان ترقی یافتن

بی رسن از چه برآرد عکس را افتادگی

شد دل هر کس ز دنیا سرد چون برگ خزان

[...]

بیدل دهلوی

بسکه ‌گردید آبیار ما ز پا افتادگی

سبز شد آخر چو بید از وضع ما افتادگی

می‌توان از طینت ما هم رعونت خواستن

گر برآید از طلسم نقش پا افتادگی

عمرها چون اشک‌کنج راحتی می‌خواستم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه