نیست نقشی دلپذیر عشق غیر از سادگی
پیش صاحب فن نباشد فن به از افتادگی
از سر بی حاصلان دست حوادث کوته است
جامه فتح است سرو باغ را آزادگی
آب شد روی زمین از سجده های گرم من
چون تواند موم، کردن برق را سجادگی؟
قطره نیسان که باشد، شبنم افسرده کیست؟
تا زند پیش سرشکم لاف مردم زادگی
با چنین بختی که از دریا خبر می آورد
مژده وصل تو باور می کنم از سادگی
قطع امید ز مآل ساده لوحی چون کنم؟
مشرق خورشید شد آغوش صبح از سادگی
نیست صائب چرخ مینا رنگ مرد جنگ ما
با نفس آیینه می گردد طرف از سادگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
بندگی کردن پسندیده است با آزادگی
سرو را خط امان شد از خزان استادگی
صد بهار تازه رو را سرو شد شمع مزار
می کشد از چشمه سار خضر آب آزادگی
می شود هر کس به مقدار تواضع سربلند
[...]
با همه نیرنگ، تاکی گفت و گوی سادگی؟!
خودفروشی چند، با این دعوی آزادگی؟!
خاکساران را، در آن درگاه قرب دیگراست
سجده گاه خلق شد، سجاده از افتادگی
بی نشانان بیشتر درد سر از کثرت کشند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.