گنجور

 
صائب تبریزی

ز بس لب تو به ابرام می دهد بوسه

به کام تلخی دشنام می دهد بوسه

چو جام پشت لب یار تا ز خط شد سبز

به هر لبی چو لب جام می دهد بوسه

چگونه پای تو بوسم، که آفتاب ترا

به ترس و لرز لب بام می دهد بوسه

به جای نقل دهد بوسه شب حریفان را

به من لبی که به پیغام می دهد بوسه

کباب طالع پروانه ام که شمع او را

به جای نامه و پیغام می دهد بوسه

هوس به آب رسانید لعل یار و هنوز

حجاب عشق به پیغام می دهد بوسه؟

لبش به باده کشی نیست آنقدر مایل

به رغم من به لب جام می دهد بوسه

ز جبهه اش چو مه عید نور می بارد

لبی که بر رخ گلفام می دهد بوسه

به هر که می رسد امروز آن لب میگون

چو جام باده به ابرام می دهد بوسه

ز دانه طایر وحشی کی آرمیده شود؟

به دل رمیده چه آرام می دهد بوسه؟

لب مرا ز زمین بوس خویش منع مکن

که عمرهاست سرانجام می دهد بوسه

به طرح بوسه به اغیار می دهد صائب

به من لبی که به پیغام می دهد بوسه