نه سرخ چهره خورشید را شفق کرده
که از خجالت روی تو خون عرق کرده
بگو به غمزه که شمشیر در نیام کند
که شرم کشور حسن ترا نسق کرده
کجا خورد غم دل کودکی که مصحف را
همیشه ختم به گرداندن ورق کرده
شده است زورق خورشید و ماه طوفانی
ز تاب می گل روی تو تا عرق کرده
ز روی ساده به هر کس که هم سبق شده ای
صحیفه دل خود ساده از سبق کرده
فتد چو کار به سر، کار ذوالفقار کند
به تیغ آه دلی را که درد شق کرده
ز خلق صائب هر کس که روی گردان شد
به هر طرف که کند روی، رو به حق کرده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم چو صبح ز شوق تو جامه شق کرده
ز مهر عارض تو اشک چون شفق کرده
ز لطف خویش به هر جا گشاده گل ورقی
به خط سبز رخت نسخ آن ورق کرده
به صحن باغ گذر کانچه داشت غنچه گره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.