بر آن عذار نه زلف مشوش افتاده
که موج بر رخ صهبای بی غش افتاده
ترا به چشم محال است میکشان نخورند
چنین که باده حسن تو بی غش افتاده
قلم ز نامه شوقم به خویش می لرزد
که نی سوار به صحرای آتش افتاده
ز شانه ای که به زلفت کشیده است نسیم
هزار رشته جان در کشاکش افتاده
به دست باده گلگون عنان مده زنهار
که نوسواری و این اسب سرکش افتاده
غلط به خامه مو می کنند بی خبران
ز فکر بس که دماغم مشوش افتاده
چگونه محو نگردی ز ساده لوحی ها؟
تو طفل و خانه دنیا منقش افتاده
دل از نظاره آن لب چگونه سیر شود؟
سفال تشنه به صهبای بی غش افتاده
ز دانه دل من دود تلخ می خیزد
به خرمن که دگر باز آتش افتاده؟
عجب که ناله عاشق شود عنانگیرت
چنین که توسن ناز تو سرکش افتاده
ز سنگ می گذرد صاف تیر مژگانش
کمان ابروی او بس که پرکش افتاده
حضور دل ز غم و درد عشق می داند
سمندری که به دریای آتش افتاده
به حال سوختگان رحم می کند صائب
نگاه هر که بر آن روی مهوش افتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و تاثیر عمیق یک معشوق بر شاعر است. شاعر با تشبیهات زیبا به وصف چهره و زلفهای معشوق پرداخته و احساسات عاشقانهاش را بیان میکند. او از مشکلات و دردسرهای عشق میگوید و به تلاطم روحی و تنشهای درونیاش اشاره میکند. شاعر نگران است که به واسطه زیبایی معشوق، به ورطهای از عشق و شیدایی بیفتد و از گریه و درد ناشی از عشق نیز سخن میگوید. در نهایت، او به قدرت تاثیر ظاهر معشوق بر احساسات عاشقانهاش و همچنین توجه به حال دل سوختگان عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: موی پریشان بر چهرهای زیبا افتاده که مانند موج بر سطح شرابی صاف و بینقص جریان دارد.
هوش مصنوعی: تو به قدری زیبا هستی که هیچ کس نمیتواند از تماشای تو دست کشد، همانطور که شراب ناب و بدون آلودگی بینقص است.
هوش مصنوعی: قلم از شوق نوشتن نامه به محبوبم میلرزد، مانند نی که در آتش بیفتد.
هوش مصنوعی: نسیم از شانهای که در زلفهایت میگذرد، هزار نخ جان را در هم ریخته است.
هوش مصنوعی: اگر باده نوشی میکنی، حواست را جمع کن و کنترل خودت را از دست نده، زیرا اوضاع به هم ریخته است و این وضعیت میتواند برای تو دردسرساز شود.
هوش مصنوعی: بیخبران در مورد من اشتباهاتی را به قلم میرانند چون ذهنم به خاطر فکرهای پراکندهام به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانی از سادگی و بیخبریات رها شوی؟ تو همچون کودکی هستی که در دنیای پر زرق و برق زندگی میکند.
هوش مصنوعی: دل چگونه میتواند از زیبایی آن لب سیراب شود؟ مانند سفالی است که به خواب یک شراب خالص و واقعی فرو رفته است.
هوش مصنوعی: از دل من، دود تلخی برمیخیزد، گویی که در میان خرمن، دوباره آتش شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: عجب است که اندوه عاشق به اندازهای قوی است که تو را اینگونه تحت تأثیر قرار میدهد که سپردن این احساس، مانند ناز و سرکشی اسب تو شده است.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و صاف او مانند تیر از دل سنگها میگذرد و به خاطر زیبایی کمانمانند ابروهایش، از بس که جذاب و دلرباست، دلها را به خود جلب میکند و فروریختن احساسات را به دنبال دارد.
هوش مصنوعی: دل از غم و درد عشق آگاه است، مانند اسبی که به دریای آتش فرو رفته باشد.
هوش مصنوعی: هر که به چهره زیبای او نگاه کند، بر حال آتشزدهها و آنهایی که در عشق میسوزند، رحم میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گهی که زلف بر آن روی مهوش افتاده
هزار سوخته را جان در آتش افتاده
بصد هزار جفا ای غزال مشکین بو
خوشم که با من مسکین ترا خوش افتاده
به گوشه نظری شهسوار من بنگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.