گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده

عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده

هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر

چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده

جام را لبریزتر از دیده عشاق کن

از صف دریاکشان آنگه مرا آواز ده

مرغ دل را بیش ازین مپسند در بند قفس

شاهباز لامکان را شهپر پرواز ده

تیره منشین در حریم میکشان چون زاهدان

پیش یوسف طلعتان آیینه را پرداز ده

موجه دریای رحمت کار خود را می کند

اختیار دل به آن زلف کمندانداز ده

سرمپیچ از بی دلی زنهار از زخم زبان

بوسه ها چون شمع روشن بر دهان گاز ده

کوری بی منت از چشم به منت خوشترست

گر توانی بوی پیراهن به یوسف باز ده

قابل احسان نمی باشند کافرنعمتان

از قفس نالندگان را رخصت پرواز ده

خنده های بی غمی در کوهساران مفت نیست

همچو کبکان تن به زخم چنگل شهباز ده

شبنم از روشندلی آیینه خورشید شد

ای کم از شبنم تو هم آیینه را پرداز ده

ناله حاضر جواب کوهکن استاده است

دل ز سنگ خاره کن در بیستون آواز ده

چون نمودی سیر و دور خویش را صائب تمام

روشنی چون مه به خورشید درخشان باز ده

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۶۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

ساقیا مستان خواب‌آلوده را آواز ده

روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده

غمزه‌ها سر تیز دار و طره‌ها سر پست کن

رمزها سرگرم گوی و بوسها سرباز ده

سرخ روی ناز را چون گل اسیر خار کن

[...]

خواجوی کرمانی

تخت خیری بین دگر بر تخته ی خارا زده

خیمه سلطان گل بر دامن صحرا زده

دوستان در بوستان برگ صبوحی ساخته

بلبلان گلبانگ بر طوطی شکرخا زده

از شقایق در میان سبزه فرّاش ربیع

[...]

عرفی

بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده

ای که می گفتی خریدارم، کنون آواز ده

روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من

دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده

ای فلک صیدی که افکندی به تیرت کشته شد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه