چون سر زند ز مشرق زین آفتاب تو
صد شاخ گل پیاده رود در رکاب تو
در پرده حرف گوی که تبخال بی ادب
دندان نگیرد از لب حاضرجواب تو
فردا که صبح حشر زند چاک پیرهن
دست من است و دامن بند نقاب تو
بر وعده های پوچ تو ما بسته ایم دل
خوشتر بود ز چشمه کوثر حباب تو
امروز باز خون که پامال کرده ای؟
خون می چکد ز حلقه چشم رکاب تو
تعویذ چین حمایل ابرو چه می کنی؟
حسن ترا بس است نگهبان حجاب تو
صائب هنوز اول جوش طبیعت است
افسرده تر ز شیب چرا شد شباب تو؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد و به عواطف شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر با زبان شاعرانه به توصیف زیبایی معشوق و اثرات عشق بر خود میپردازد. او از صبحی صحبت میکند که از مشرق طلوع میکند و نوید زیباییها را میدهد، و در ادامه به وعدههای پوچ و دل بریدن از امیدهای گذشته اشاره میکند. همچنین به نشانههای عشق و جراحتهای روحی ناشی از آن پرداخته و در پایان از تأثیرات این عشق بر جوانی و حالت روحی خود میگوید. بهطور کلی، شعر روح عاشقانه و دلتنگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زمانی که این خورشید از سمت مشرق طلوع کند، صد گل به زیبایی خواهند شکفت و در کنار تو خواهند آمد.
هوش مصنوعی: با احتیاط صحبت کن چرا که بیادبی به راحتی نمیتواند به لبهای پاسخگو تو آسیب بزند.
هوش مصنوعی: روز قیامت وقتی که صبح برپاداشته میشود، تنها چیزی که بهدست من است، چاک پیرهنم و دامن نقاب تو است.
هوش مصنوعی: ما به وعدههای تو که بیاساس هستند دل بستهایم، اما این دل بستن از حبابی که از چشمه کوثر ایجاد میشود، خوشتر است.
هوش مصنوعی: امروز دوباره خون را زیر پا گذاشتهای؟ خون از گوشهی چشمانم به خاطر تو میچکد.
هوش مصنوعی: چرا از دعا و طلسم برای محافظت از ابروهایت استفاده میکنی؟ زیباییات خود به تنهایی برای حفظ حجاب و حرمتت کافی است.
هوش مصنوعی: شاعر میگوید که هنوز جوانی در اوج لطافت و شادابیاش به سر میبرد، اما با این حال افسرده و غمگین به نظر میرسد. او از خود میپرسد که چرا حال و روز جوانیاش اینگونه است و این افسردگی در او نمایان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای کشتئی که در شکم توست آب تو
آرام جانور همه در اضطراب تو
نیک و بد زمین ز فراز و نشیب تو
بیش و کم جهان ز درنگ و شتاب تو
هر گه که تو برآیی گوید فلک به مهر
[...]
ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو
آتش بخار چشمهٔ تیغ چو آب تو
گردون کجاست بر در قدر بلند تو
خورشید کیست پرتو رای صواب تو
از آسمان که نام و لقب را نزول زوست
[...]
ای چرخ باد پیشه تواضع کنان چو خاک
با فکرت چو آتش و طبع چو آب تو
اسباب خیر و شر شده در پرده قضا
موقوف حکم نافذ و رای صواب تو
گردون که پیش همت تو ذره ای ست،نیست
[...]
از من مرنج ای ز تو شادی جان من
گر لب گشودهام پی هجو شراب تو
زیرا که او قباحت بسیار کرده است
دی شب به جامهٔ من و با جامه خواب تو
از بیم خوی تند تو، گاه عتاب تو
قادر نیم بر آنکه بگویم جواب تو
مردم چو دوش مضطرب از دور دیدمت
کز بهر قتل کیست دگر اضطراب تو
تو در حجابی و نتوانم ز انفعال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.