رزق ما نظاره خشکی است از بالای سرو
وقت قمری خوش که بر سرمی کشد، مینای سرو
در گلستانی که شمشاد تو آید در خرام
سبزه خوابیده گردد قامت رعنای سرو
طوق قمری می کند این جمع را گردآوری
ورنه می پاشد به یک ساعت ز هم اجزای سرو
از نظربازان شود حسن نکویان دیده ور
نیست غیر از طوق قمری دیده بینای سرو
طوق قمری چون خط پیمانه می آید به چشم
می کند از بس تراوش نشأه از مینای سرو
مردم آزاده را عین الکمالی لازم است
نیل چشم زخم روی سرو باشد پای سرو
نیست در سر در هوایان قرب نیکان را اثر
برنمی آید به آب روشن از گل پای سرو
تیر را از بال و پر بی رحمی افزون می شود
از هجوم قمریان افزود استغنای سرو
بیخودان از جستجو در وصل فارغ نیستند
قمری از حیرت همان کوکو زند در پای سرو
جامه بسیار، دارد کهنگی در آستین
تازه باشد چار موسم جامه یکتای سرو
نیستند آزادگان فارغ ز شست و شوی دل
در کنار آب باشد بیش صائب جای سرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بلغزد بر کنار جوی هستی پای سرو
سایه ات را می نشاند باغبان در جای سرو
بس رشک قامت او سوخت سر تا پای سرو
موج قمری ریخت از خاکستر اجزای سرو
پیکر آزادی و بار تحمل تهمتست
یک قلم دست تهی میروید از اعضای سرو
نالهٔ آزاد الفت پرور زنجیر نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.