غزل شمارهٔ ۶۴۶۴
نیست صید لاغر من قابل نخجیر تو
از سبکروحی مگر بر خاک افتد تیر تو
بر شکوهش گر چه تنگی می کند این نه رواق
نیست خالی ذره ای از حسن عالمگیر تو
هست در هر حلقه اش دام تماشایی دگر
دل چسان آید برون از زلف چون زنجیر تو؟
غمزه ات گردید در ایام خط خونریزتر
می کند زنگار کار زهر با شمشیر تو
گر کند نقاش از بال سمندر خامه را
می شود چون موی آتشدیده از تصویر تو
شیشه دل چون پریزاد ترا گردد حریف؟
برنیاید کوه قاف از عهده تسخیر تو
مانع از جولان نمی گردد شفق خورشید را
خون عاشق چون تواند گشت دامنگیر تو؟
صائب از رخ گرد می شوید به آب زندگی
می کند چون خضر هر کس سعی در تعمیر تو
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...