شد گلستان خارخار من به من
گو نپردازد بهار من به من
من غمش را غمگسار خود کنم
گر نسازد غمگسار من به من
چشم آن دارم که نگذارد ز لطف
چشم پرکار تو کار من به من
سخت می ترسم که آن بیدادگر
واگذارد اختیار من به من
می کند چون بوی گل در جیب گل
سرکشی ها در کنار من به من
سبز شد در آتش سوزان سپند
رحم کن ای نوبهار من به من
کس به من در ضعف نتواند رسید
می کند سبقت غبار من به من
گرد من بر آسمان خواهد رسید
می رسد گر شهسوار من به من
شد غبار من فلک سیر و هنوز
کار دارد روزگار من به من
ناز شبنم می کند بر برگ گل
دیده شب زنده دار من به من
آه سرد و رنگ زردی مانده است
صائب از باغ و بهار من به من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و سختیهای خود میگوید و احساسات عمیقش را به تصویر میکشد. او به بهار اشاره میکند و از آن میخواهد که غمهایش را تسلی دهد. او به ناتوانی و ضعف خود اعتراف میکند و از بیدادگری میترسد که ممکن است او را تنها بگذارد. شاعر همچنین به زیباییهای طبیعت نظیر گل و شبنم اشاره کرده و حسرت میخورد که روزگارش هنوز دشوار است. در مجموع، این شعر بیانگر احساس تنهایی و yearning برای لطف و زیبایی زندگی است.
هوش مصنوعی: گلستان من پر از خار و خاشاک شده است، پس به من بگو آیا بهار من هرگز برنخواهد گشت؟
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند غمهای مرا از دل من بزداید، من خودم غمهایم را مونس و همدم خود میسازم.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که نگاه محبتآمیز تو اجازه ندهد کارهای من به خودم برگردد و تحت تاثیر قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: من خیلی میترسم که آن ظالم اختیار من را به خودم بسپارد.
هوش مصنوعی: عطر گل مانند عطر گلستان به من میرسد و در کنار من، ناشی از سرکشیها و شگفتیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: در آتش سوزان، فضای سبز و امیدی شکل گرفته است. ای بهار تازه، به من رحم کن و مرا درک کن.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به من نزدیک شود، حتی غباری که از من به جا میماند هم از من جلوتر میرود.
هوش مصنوعی: اگر سوارم با من بیاید، گرد و غبار بر آسمان خواهد نشسته و به او خواهد رسید.
هوش مصنوعی: غبار وجود من در آسمان پخش شده و هنوز زمانه کار خود را با من ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: شبنم به آرامی بر روی برگ گل نشسته و زیبایی خود را نمایان میکند، در حالی که چشم من که بیدار است، به این زیبایی خیره شده است.
هوش مصنوعی: با حسرت و اندوه، به یاد میآورم که باغ و بهار زندگیام به رنگ زرد و سردی تبدیل شدهاند و دیگر زیبایی و زندگی بیرمق شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لطف از اول داشت یار من به من
زآن سبب نگذاشت کار من به من
بست از خونم حنا دیدی چه کرد
عاقبت از کین نگار من به من
تا رود کی بر سر کویش به باد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.