یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
با هیچ قفل راست نیامد کلید من
در سنگ از شرار و شرر می دهم خبر
افلاک یک ستاره ندارد به دید من
با تیغ پاک کرده ام اینجا حساب خود
از خاک، روی شسته برآید شهید من
مردان هزار فوج ز همت شکسته اند
غافل مباش از سپه ناپدید من
ابر سیاه، پرده سیلاب فتنه است
ایمن مشو ز آفت چشم سفید من
این آن غزل که گفت مسیحای زنده دل
کاین خلق نیست در خور گفت و شنید من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من
با هیچ قفل، راست نیامد کلید من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.