کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن
تمام روی زمین را رهین احسان کن
ز باده چهره گلرنگ را فروزان کن
ز قطره های عرق بزم را چراغان کن
به شکر این که جبین گشاده ای داری
ملایمت به خس و خار این گلستان کن
به آبروی عزیزان مگر شوی سیراب
سفال تشنه خود وقف می پرستان کن
هوای نفس چو گردید زیردست ترا
ز باد تختگه خویش چون سلیمان کن
فضای شهر مقام نفس کشیدن نیست
چو گرد باد نفس راست در بیابان کن
مدار فیض خود از ابر همچو بحر دریغ
تمام روی زمین را رهین احسان کن
شود کلید ز اعجاز عشق آخر قفل
نظر به پیرهن و چشم پیر کنعان کن
نظر به چشمه حیوان سیه مکن صائب
به آبروی، قناعت ز آب حیوان کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درخواستها و آرزوهای شاعر از طبیعت و خداوند میپردازد. شاعر از ابر میخواهد که بهسان نور رحمت، زمین را سیراب کند و زیباییها را بپاشد. او از باده و عطر گلها یاد میکند و میطلبد که فضای زندگی را به تزیین و خوشی تبدیل کند. همچنین، شاعر به اهمیت نرمخویی و قدردانی از نعمتهای موجود اشاره میکند و میخواهد که از این نعمتها بهرهبرداری شود. او همچنین به محدودیتهای زندگی شهری اشاره کرده و به دنبال راهی برای تنفس و آرامش میگردد. در نهایت، او از عشق و زیباییهای معنوی سخن میگوید و بر ارزش قناعت تأکید میکند.
هوش مصنوعی: به مانند عطا و مهربانی ابر نرم و سبک، تمام زمین را زیر سایه ی خوشی و بخشش خود قرار بده.
هوش مصنوعی: از شراب چهره را شاداب و زیبا کن و با قطرههای عرق جشن، محفل را نورانی و دلانگیز بساز.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو چهره مهربان و زیبایی داری، سعی کن با لطافت و مهربانی با مشکلات و رنجهای زندگی مانند خس و خار این گلستان برخورد کنی.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر حرمت و اعتبار عزیزان، به دنبال سیراب شدن نباشی؟ بلکه تمام وجود خود را برای محبت و پرستش آنهایی که مینوشند، وقف کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که هوای نفسانی بر تو مسلط شد، مانند سلیمان بر تخت پادشاهی خود تسلط پیدا کن و آن را تحت کنترل بگیر.
هوش مصنوعی: شهر به قدری آلوده و پرسر و صداست که نمیشود در آن به راحتی نفس کشید. بهتر است به بیابان بروی و در آنجا با آرامش نفس بکشید.
هوش مصنوعی: فیض و برکت خود را همانند ابر نازل کن و مانند دریا، رحمتت را به تمامی زمین برسان. این نعمتها را از بخشش خود دریغ مکن.
هوش مصنوعی: عشق میتواند به گونهای شگفتانگیز تولید کند که در نهایت نگاه را از لباس و چشمهای یک زن زیبا باز کند.
هوش مصنوعی: به این چشمه حیوان به عنوان منبعی منفی نگاه نکن، بلکه با توجه به آبروی خود، از آب حیوان بهرهمند شو و قناعت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عَصیب و گُرده برون کن ، وزو زَوَنج نورد
جگر بیاژن و آگنج ازو بسامان کن
بجوش گردن و بالان و زیره باکن از وی
نمک بسای و گذر بر تَبَنْگوی نان کن
به گربه ده و به عَکّه سُپُرز وخیم همه
[...]
دلا مسافرت از این دیار ویران کن
بکوی دوست چو مجنون سری بسامان کن
زانس آدمیانت بغیر وحشت نیست
چو وحشیان تو قراری زنوع انسان کن
طبیب نیست درین شهر بند و تو رنجور
[...]
حدیث نفس مرا گفت ترک عرفان کن
ببند طرف ز دولت ز فقر کتمان کن
چه گفت گفت که ترک وصال جانان کن
بیار روی بتن پشت بر دل و جان کن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.