ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون
ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون
ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟
که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون
ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم
که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟
نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟
که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون
مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد
که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون
هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم
همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون
چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟
سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون
مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت
ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون
نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب
ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و اندیشههای خود در مورد عشق و وصال میپردازد. او از انتظار برای وصال یار صحبت میکند و بیان میکند که این عشق او را از همه چیز به بیرون میکشد. شاعر میگوید که حتی اگر در دلش سنگی باشد، عشق او را مانند شرار آتش داغ میکند و نمیتواند در مخفیگاه خود باقی بماند. او از احساس شرم و حیا نیز سخن میگوید و اینکه در میان شادی و باده نیز هوشیاری خود را از دست نمیدهد. شاعر به دلبستگیاش به یار و پیوند عمیقش با او اشاره میکند، و این که دیگر هیچ چیزی نمیتواند او را به حالت قبلیاش بازگرداند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق او را از تنهایی و خودپرستی دور کرده و به سوی شکوفایی و نور میکشاند.
هوش مصنوعی: از لذت و شوق وصال، حالتی از انتظار در من ایجاد شده است که احساس میکنم مانند گلی که از ریشهاش جدا شده، به بیرون کشیده میشوم و در این حال، همانند خار در بیابان، دردی در وجودم حس میکنم.
هوش مصنوعی: از عشق و محبت سختی که در دل دارم، در کدام مکان میتوانم پنهان شوم؟ چون اگر در دل سنگ هم باشم، مانند جرقهای از آتش، باز هم بیرون میآیم.
هوش مصنوعی: از فکر زیبایی او که همه جا را تحت تاثیر قرار داده، همیشه در انتظار وصال او هستم؛ آیا دیگر از این محیط خسته شده و نمیتوانم به بیرون بروم؟
هوش مصنوعی: چرا باید با چشم به راه قدردانی بروم؟ در حالی که با مژگانم، خارها را از پای تلاشهایم بیرون میکشم.
هوش مصنوعی: ساقی با شرم و حیا من را در وضعیت خاصی قرار میدهد که اگر هم در میخانه باده بنوشم، او مرا هوشیار و آگاه نگه میدارد و نگذارد غفلت کنم.
هوش مصنوعی: سالها از خودخواهی فاصله گرفتم، اما همچنان به وسوسههای عشق یار گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: چی شده که از محفل وصال دور افتادهام و مانع از نزدیک شدنم به معشوق شده است؟ انگار که کسی بیدقت و بیاعتنا، قطرهای از جویبارم را بیرون میکشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که من را از تنهایی و سکوت بیرون میآورد، فردی ناپسند است که از آغوش محبوبم مرا جدا میکند.
هوش مصنوعی: دانهای که در زیر زمین قرار دارد، بالاخره در فصل بهار از دل خاک بیرون خواهد آمد. این اشاره به این دارد که هر چیزی زمان خود را دارد و در نهایت رشد و شکوفایی رخ خواهد داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.