گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من
ز خشک و تر چو موج از خوش عنانی در عذابم من
نمی سوزد دلی بر من مگر اشک کبابم من؟
به خونم عالمی تشنه است پنداری شرابم من
خرابات وجود من عمارت برنمی دارد
عبث در فکر تعمیر دل پر انقلابم من
به جز کسب هوا از من دگر کاری نمی آید
درین دریای پر آشوب پنداری حبابم من
اگر چه حرف بیجا بر زبان هرگز نمی آرم
خجل از خویش دایم چون سؤال بی جوابم من
به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم
چو آید گردن مینا به کف مالک رقابم من
اگر چه می کند تعمیر دلها گفتگوی من
مهیای شکستن همچو فرد انتخابم من
هوای گردش چشمی ربوده است اختیارم را
ازان گه مست و گه مخمور و گاهی مست خرابم من
به چشم کم مبین صائب مرا چون قطره شبنم
که میراب گل و آیینه دار آفتابم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درگیریهای روحی شاعر میپردازد. شاعر در حالتی از سرگردانی و بلاتکلیفی میان حقیقت و توهمات قرار دارد. او به مشکلات و دردهای درونی خود اشاره میکند و حس میکند که حتی اشکهایش هم نمیتوانند دل او را آرام کنند. وجود او مانند حبابی در دریای پرآشوب است و تنها چیزی که از او برمیآید، به دست آوردن نفس و هواست.
شاعر از این که در موقعیتی بیجواب قرار دارد، خجالتزده است و حس میکند که به رغم قدرت بیانش، نمیتواند به درستی با دیگران ارتباط برقرار کند. او همچنین به چالشها و مشکلاتی که در تعمیر دل دیگران دارد اشاره میکند و نشان میدهد که خود نیز در حال فروپاشی است. در نهایت، او به تأثیر گردش چشمان دیگران بر احساسات خود میپردازد و خود را به عنوان فردی ناپایدار و نَمی مانند شبنم معرفی میکند.
هوش مصنوعی: گاهی در دریا سرگردان هستم و گاهی در سرابی که خیال میکنم واقعیت است. مثل موجی که بین خشکی و تری در نوسان است، من نیز از خوشحالی و آزادی در عذابی دائمی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: دل کسی به خاطر من نمیسوزد، مگر اینکه اشکهایم مثل کباب در حال سوختن باشد. به نظر میرسد که جهانی به خون من تشنه است، انگار که من خود شراب هستم.
هوش مصنوعی: وجود من به قدری نابسامان و آشفته است که هر تلاشی برای اصلاح و بهبود آن بیفایده است؛ من درگیر افکار پیچیده و نشاط درونم هستم و میدانم که هیچچیزی نمیتواند وضعیت کنونیام را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: جز اینکه تلاش کنم تا از این دریای پرغوغایی بهرهای ببرم، کار دیگری از من برنمیآید. انگار که من تنها حبابی هستم در این آبهای متلاطم.
هوش مصنوعی: هرچند که هرگز چیزی بیمورد از زبانم خارج نمیشود، اما همیشه به خاطر خودم شرمندهام، چون مانند سوالی بیپاسخ باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: زمانی که از مقام و سلطنت خود به پایین بیفتم و حالتی مستی بر من غالب شود، همچون وقتی که زیبایی مینا به دست صاحبش میافتد، من هم در چنگال او خواهم بود.
هوش مصنوعی: دلها را میتوان تعمیر کرد، اما من همچنان آمادهام تا در شگفتی بمانم؛ مثل آن فردی که در انتخابش دقت میکند.
هوش مصنوعی: نگاه خاصی به من چنان تأثیر گذاشته که اختیارم را از دست دادهام. گاهی حالتی مست دارم و گاهی دیگر حالتی گیج و خراب.
هوش مصنوعی: به چشمانت نگاه نکن که من را کمارزش میبینی، مثل قطره شبنمی که در دل گل و زیر نور خورشید تابان جلوهگری میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.