گنجور

 
صائب تبریزی

سرشک تلخ را مشک بود صاحب اثر کردن

وگرنه سهل باشد آب شیرین را گهر کردن

پر تیر تو می ریزد به خاک ای شمع بی پروا

ندارد صرفه ای پروانه را بی بال و پر کردن

چنان خود را درین دریای پر شور سبک کردم

که چون کف می توانم کشتی از موج خطر کردن

ستم بر زیر دستان نیست از مردانگی، ورنه

به آهی می توانم چرخ را زیر و زبر کردن

مرا بر دل غباری نیست از خاک فراموشان

که بی مانع در آنجا می توان خاکی به سر کردن

ز جمعیت بود دشوار دل برداشتن، ورنه

چو تیر آسان بود از خانه خاکی سفر کردن

شود همدست با فرهاد چون عشق قوی بازو

تواند دست جرأت بیستون را در کمر کردن

شرر خرج هوا گردید تا شد جلوه گاه صاب

به بال سنگ و آهن تا کجا بتوان سفر کردن؟

 
 
 
قاسم انوار

چه باشد شیوهٔ عاشق؟ به معشوقان نظر کردن

چه باشد کار معشوقان؟ دل عاشق سپر کردن

در آن وادی که طاوس ملایک پر بیندازد

مگس را اندران میدان چه فکر بال و پر کردن؟

نگویم از سر و از جان به پیش روی آن جانان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
محتشم کاشانی

کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن

تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن

کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی

تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن

کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا

[...]

صائب تبریزی

ز کوی یار آسانی کی توان قطع نظر کردن؟

که بیرون رفتن از دنیاست از کویش سفر کردن

مشو غافل ز حال زیردستان در زبردستی

که سر را پاس می دارد به زیر پا نظر کردن

تپیدن های دل آماده است این مژدگانی را

[...]

بیدل دهلوی

خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن

ز سر تا پای خود محو یک انداز نظرکردن

غرور ناز و آنگه خاک ‌گردیدن چه ننگست این

حیا کن از دم تیغی‌ که می‌باید سپر کردن

حوادث‌کم‌کند آشفته اوضاع ملایم را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه