گنجور

 
محتشم کاشانی

کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن

تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن

کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی

تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن

کسی هم بوده از دلها اگر نبود اثر پیدا

تواند تیر عشقش از دل خارا گذر کردن

کسی هم بوده کز عشاق چون یک زنده نگذارد

تواند مردهٔ افسرده را خون در جگر کردن

کسی هم بوده کز شهری چو گیرد باج در خوبی

به تنهائی تواند کار صد بیدادگر کردن

کسی هم بوده کز عاشق زبانیها به یک ایما

تواند مهر لیلی از دل مجنون بدر کردن

کسی هم بوده کز شوق وصالش کوه کن آسان

تواند دست با هجران شیرین در کمر کردن

کسی هم بوده کز حسنش ترنج از دست نشناسان

توانند از جمال یوسفی قطع نظر کردن

کسی هم بوده زین سان محتشم کز شوکت خوبی

تواند خسروان را چون گدایان دربدر کردن

 
 
 
قاسم انوار

چه باشد شیوهٔ عاشق؟ به معشوقان نظر کردن

چه باشد کار معشوقان؟ دل عاشق سپر کردن

در آن وادی که طاوس ملایک پر بیندازد

مگس را اندران میدان چه فکر بال و پر کردن؟

نگویم از سر و از جان به پیش روی آن جانان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
صائب تبریزی

سرشک تلخ را مشک بود صاحب اثر کردن

وگرنه سهل باشد آب شیرین را گهر کردن

پر تیر تو می ریزد به خاک ای شمع بی پروا

ندارد صرفه ای پروانه را بی بال و پر کردن

چنان خود را درین دریای پر شور سبک کردم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

خوشا ذوق فنا و وحشت ساز شرر کردن

ز سر تا پای خود محو یک انداز نظرکردن

غرور ناز و آنگه خاک ‌گردیدن چه ننگست این

حیا کن از دم تیغی‌ که می‌باید سپر کردن

حوادث‌کم‌کند آشفته اوضاع ملایم را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه