گر بنالم خون ز چشم سنگ میآید برون
ور بگریم خار و گل یکرنگ میآید برون
هر طرف دیوانه خوش طالع من میرود
کودکی با دامن پر سنگ میآید برون
فارغ است از خودنمایی جوهر اقبال ما
تیغ ما از زخمها بیرنگ میآید برون
عمرها باید که آن یاقوت لب نوخط شود
سبزه با تمکین ز زیر سنگ میآید برون
زخم پیکان میشود در سینه دلگیر من
گل ز باغم غنچه دلتنگ میآید برون
طوطیان را دل چو مغز پسته خون خواهد شدن
گر به این تمکین شکر از تنگ میآید برون
هرکه چون آیینه لوح سینه خود صاف کرد
ساده از دنیای پر نیرنگ میآید برون
یک گل بیرنگ دارد عالم پر رنگ و بو
کز لطافت هر زمان صد رنگ میآید برون
بیستون را در فلاخن میگذارد تیشهام
کوهکن با من کجا همسنگ میآید برون؟
گرچه در هر حملهای میافکند صد سر به خاک
دست خالی نیزهام از جنگ میآید برون
گر به این دستور خواهد باده من جوش زد
از طلسم چرخ مینا رنگ میآید برون
از دل ما حرص را دست تصرف کوته است
این سبو خشک از می گلرنگ میآید برون
نیست چون فرهاد اگر در جذب عاشق کوتهی
نقش شیرین بیحجاب از سنگ میآید برون
از ریاضت هرکه را بر پشت میچسبد شکم
نالهاش چون چنگ، سیر آهنگ میآید برون
صبح پیری از دلم زنگار غفلت را نبرد
دیگر این آیینه کی از زنگ میآید برون؟
ما درین گلزار صائب مرغ آتشخوارهایم
دانه ما چون شرار از سنگ میآید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از "صائب تبریزی" با مضامین عمیق و استعاری، به بیان تجربیات تلخ و شیرین زندگی میپردازد. شاعر در این ابیات، از درد و رنج خود میگوید و از زخمهایی که بر دل و جانش نشسته است. او به تضاد میان زیبایی و زشتی اشاره کرده و تاکید میکند که حتی در سختیها و مشکلات، زیباییهای خاصی وجود دارد. هر جلوهای از عشق و خوشبختی به سختی به دست میآید و زندگی همچون آینهای، حقیقتهای نهفته را نمایان میکند. در نهایت، شاعر به قدرت و زیبایی عشق و امید اشاره میکند، که میتواند از دل درد و رنج نیز سر برآورد.
هوش مصنوعی: اگر من ناراحتی خود را بیان کنم، اشکهایم مثل سنگ بیرون میریزند و اگر گریه کنم، انگار خار و گل به یک رنگ از من بیرون میآید.
هوش مصنوعی: در هر سوی، دیوانگان خوشبخت من در حال رفتن هستند و در همین حال، کودکی با دامن پر از سنگ به بیرون میآید.
هوش مصنوعی: ما از خودستایی و خودنمایی بینیازیم و حقیقت شان ما به این زخمهایی که خوردهایم، برمیگردد. مهارت و شجاعت ما از تجربیات تلخ گذشتهمان شکل میگیرد و در واقع نشاندهندهٔ قوت ماست.
هوش مصنوعی: زمان زیادی لازم است تا یاقوتی که در لب تازهای قرار دارد، جوانه بزند و سبز شود. این تغییر و شکفتن از زیر سنگ و سنگینی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: زخمی که تیر به دل من میزند، باعث ناراحتیام میشود و غنچهای ز باغ من، با احساس دلتنگی، سر برون میآورد.
هوش مصنوعی: طوطیان وقتی شاهد بیعدالتی و مشکلات باشند، دلشان به شدت ناراحت و غمگین میشود. مثل مغز پستهای که نمیتواند درون پوسته تنگش باقی بماند و باید آزاد شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که دل خودش را مانند یک آیینه پاک و زلال کند، به سادگی از دنیای پر از فریب و نیرنگ بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دنیای ما پر از رنگ و عطر است، اما در عین حال یک گل بیرنگ وجود دارد که از لطافت خود در هر لحظه صدای رنگها را به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: کوهکن با تیشهاش کوهی بزرگ را به راحتی خرد میکند، اما من در مقایسه با آن چه کارهام، که نمیتوانم حتی از جایی که ایستادهام خارج شوم.
هوش مصنوعی: با اینکه در هر نبردی بسیاری را به زمین میزنم، اما هنوز با دست خالی از جنگ خارج میشوم.
هوش مصنوعی: اگر به همین روش بخواهند، نوشیدنی من بر اثر جادو و تأثیرات زمانی به جوش میآید و رنگ مینا از آن بیرون میآید.
هوش مصنوعی: دل ما از حرص و طمع تهی است و نمیتواند به این احساسات تسلطی داشته باشد. این ظرف خالی نماد این است که از آن، چیزی که شیرین و رنگین باشد، خارج نمیشود.
هوش مصنوعی: فرهاد هیچکس دیگری نیست که بتوان او را با عشق جذب کرد، چون شیرین بدون حجابش از دل سنگ بیرون میآید.
هوش مصنوعی: هر کس که از تمرین و خودسازی به سختی میافتد، صدای شکمش مانند چنگی میشود که آهنگ سیر و شکیبایی را به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: در صبح پیری، غفلتها و نادانیها از دلم پاک نمیشود و دیگر این آینه کی میتواند از زنگ و کثیفی خالی شود؟
هوش مصنوعی: ما در این باغ زیبا مانند پرندهای هستیم که از آتش بیرون آمده است. دانههای ما مانند جرقههایی هستند که از سنگ جدا میشوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بدخشان لعل اگر از سنگ میآید برون
آب رکنی چون شکر از تنگ میآید برون
پیش درزی جامه کز تنگ میآید برون
چند تنقیصم دهد از سنگ میآید برون
یادم آرد ار برآن نرمدست چون حریر
[...]
ترک من کز بزم می گلرنگ میآید برون
همچو شمشیر از برای جنگ میآید برون
رسم خونریزی به دست و تیغ او زیبنده است
این حنا از دست او خوشرنگ میآید برون
هیچ کس از صحبت آشفتگان خوشدل نرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.