اگر چه حوصله وصل یار نیست مرا
قرار در دل امیدوار نیست مرا
همان چو موج زنم دست و پا ز بی تابی
ز بحر اگر چه امید کنار نیست مرا
چو تخم سوخته آسوده ام ز نشو و نما
نظر به ریزش ابر بهار نیست مرا
به خوردن دل خود قانعم ز خوان نصیب
دو چشم در گرو انتظار نیست مرا
ز وحش و طیر گسسته است دام من پیوند
به جز گرفتن عبرت، شکار نیست مرا
خوشم به دولت پاینده گرفته دلی
دماغ شادی ناپایدار نیست مرا
هوای عالم بالا ز من ربوده قرار
به چاربالش عنصر قرار نیست مرا
یکی است شنبه و آدینه پیش مشرب من
گره به رشته لیل و نهار نیست مرا
جز این که در گذرد از سرمساعدتم
توقع دگر از روزگار نیست مرا
مرا به مسند عزت کشد زمانه به زور
کنون که لذتی از اعتبار نیست مرا
رخ گشاده مرا می کند سپرداری
چو گل ملاحظه از زخم خار نیست مرا
من آن غریب نوا بلبلم درین بستان
که آشیانه به جز خار خار نیست مرا
گهر ز گرد یتیمی به آبرو گردد
ز خط یار به خاطر غبار نیست مرا
ازان به جیب کشم سر، که غیر رخنه دل
ره برون شد ازین نه حصار نیست مرا
به زیر بال سر خود کشیده ام صائب
خبر ز آمد و رفت بهار نیست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حس ناامیدی و بیقراری شاعر است. او به نوعی از عدم رضایت و ناتوانی در ارتباط با یار اشاره میکند و از این که در جستجوی آرامش است، اما آن را نمییابد، گلایه دارد. شاعر به ناپایداری خوشیها و زندگی اشاره میکند و تاکید دارد که در این دنیا هیچ چیز ثابت و ماندگار نیست. او به تصاویری از طبیعت و احساساتی چون میل به آزادی و جدایی از بندها اشاره میکند و نشان میدهد که در درون خود احساس تنهایی و یتیمی میکند. در نهایت، او به سرنوشتی که نتوانسته تغییر دهد، resign میدهد و از زندگیای که در آن لذتی نمییابد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگرچه نمیتوانم به وصال محبوبم برسم، اما امیدی در دل دارم که آرامش و قرار پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من مانند موجی هستم که برای آرامش دست و پا میزنم و به رغم این که امیدی به رسیدن به ساحل ندارم، از دریا دور نمیشوم.
هوش مصنوعی: من مانند دانهای سوخته هستم و از رشد و بالندگی دورم. به بارش باران بهاری خیره نمیشوم.
هوش مصنوعی: من از خوردن دل خود راضیام، چرا که چشمهای من دیگر در انتظار چیزی نیستند.
هوش مصنوعی: دام من دیگر به هیچ وحش و پرندهای مربوط نیست، فقط هدف من از گرفتن عبرت و درس گرفتن است و نه شکار.
هوش مصنوعی: من از خوشبختی ماندگار لذت میبرم و دل و دماغم شاد است، اما شادی من ناپایدار است و به همین خاطر تأثیر چندانی بر من ندارد.
هوش مصنوعی: هوای فضایی که در آن عالم بالا است، آرامش و قرارم را از من گرفته است و من دیگر نمیتوانم در این دنیا به راحتی استراحت کنم.
هوش مصنوعی: زمان برای من هیچ تفاوتی ندارد؛ روزهای هفته و ایام مختلف هیچ تاثیری بر حالت و احوال من ندارند.
هوش مصنوعی: غیر از این که روزگار به من لطف کند، انتظاری دیگر از آن ندارم.
هوش مصنوعی: زمانه با قدرت و زور مرا به مقام و جایگاهی میرساند، اما اکنون که دیگر از ارزش و اعتبار لذتی نمیبرم، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: چهرهی زیبای او مرا به کام خود میکشد و فراموش میکنم که زخمهای خار چقدر دردناک هستند.
هوش مصنوعی: من یک بلبل غریب در این باغ هستم که جایی برای سکونت ندارم و فقط خارهای تیز دور و برم وجود دارد.
هوش مصنوعی: از گرد یتیمی، ارزش و شرافت کسی میتواند افزایش پیدا کند، همانطور که خط یار، هیچ تاثیری از غبار و ناپاکی ندارد. برای من، این وضعیت اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: من از آن به جیب میکشم که دل من به جز محبت او، جایی نمیرود و اینجا برایم هیچ حصاری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من برای خودم محلی آرام درست کردهام و از رفت و آمد بهار بیخبر هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به اعتبار جهان هیچ کار نیست مرا
دماغ دشمنی روزگار نیست مرا
چو تخم سوخته خاکسترست حاصل من
امید تربیت از نوبهار نیست مرا
به بر و بحر چو گوهر یکی است نسبت من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.