به اعتبار جهان هیچ کار نیست مرا
دماغ دشمنی روزگار نیست مرا
چو تخم سوخته خاکسترست حاصل من
امید تربیت از نوبهار نیست مرا
به بر و بحر چو گوهر یکی است نسبت من
گشایشی ز میان و کنار نیست مرا
اگر به خاک برابر کند مرا گردون
به دل غباری ازین رهگذار نیست مرا
به پاسبانی اوقات خویش مشغولم
به هیچ کار جهان، هیچ کار نیست مرا
یکی است مطلب من چون موحدان جهان
دو چشم در ره مطلب چهار نیست مرا
ز فکر نعمت الوان به خون نمی غلطم
به سینه داغی ازین لاله زار نیست مرا
ز خارخار تمنا بریده ام پیوند
دل از تردد خاطر فگار نیست مرا
به دست و دوش نسیم است رهنوردی من
وگرنه برگ سفر چون غبار نیست مرا
چو آب آینه ام برقرار خود دایم
ز موج حادثه دل بی قرار نیست مرا
یکی است در نظر من بلند و پست جهان
ز هیچ مرتبه ای فخر و عار نیست مرا
در امید برآورده ام به گل صائب
دو چشم در گرو انتظار نیست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ناامیدی و خلأ وجودی شاعر است. او به این نکته اشاره میکند که در دنیای پر از مشکلات و نابرابریها، هیچ چیزی او را راضی نمیکند و به نظر میرسد که زندگیاش بیثمر و سردرگم است. شاعر به سادگی و برابری در جهان اشاره میکند و بر این باور است که هیچ چیز نمیتواند او را از احساس تنهایی و بیاعتباری نجات دهد. او به نوعی از بیهدفی و عدم ارتباط با خوشیهای دنیای مادی صحبت میکند و بینیازیاش از انتظارات دنیوی را ابراز میکند. در نهایت، او به وفاداری خود به آرمانها و ارزشهای درونیاش اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که چشمش به چیزهای مادّی و دنیایی نیست.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در دنیا برای من اهمیت ندارد و تنها به خاطر سختیهای زندگی و دشمنیهایی که با آن روبهرو هستم، دلسرد و ناراحت نیستم.
هوش مصنوعی: خاکستر شدهام و بیثمر هستم، به همین دلیل دیگر امیدی به رشد و پرورش در بهار جدید ندارم.
هوش مصنوعی: در آسمان و دریا، مانند جواهر، من و تو به یکدیگر وابستهایم. اما برای من راهی برای رهایی و گشایش از این وابستگی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان مرا با خاک یکسان کند، در دل من اثری از این مسیر باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: من در مراقبت از زمان خود مشغولم و به هیچ کار دنیوی اهمیت نمیدهم، هیچ کاری برای من اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: مقصود من در زندگی واحد است، مانند افرادی که به یگانگی اعتقاد دارند. من فقط دو چشمی دارم که به این مفهوم نگاه میکند و چیزی بیشتر از این برای من اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: از فکر برخورداریها و نعمتهای مختلف، دلم نمیلرزد و داغی در سینهام نیست که از رنج و درد این گلزار تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: من از آرزوهای بینتیجه و آزاردهنده جدا شدهام و دیگر از دل و ذهن خستهام رنج نمیبرم.
هوش مصنوعی: نسیم به عنوان راهنمای من عمل میکند و اگر این کمک نبود، برگ سفر من به اندازه غبار بیارزش است.
هوش مصنوعی: من همچون آبی که در آینه ثابت است، همیشه از امواج ناشی از حوادث بیقرار و دلآشوبم.
هوش مصنوعی: در دید من، همه انسانها فارغ از مقام و مرتبهشان برابرند و هیچ چیز در این دنیا باعث برتری یا حقارت من نمیشود.
هوش مصنوعی: من به امیدی که دارم، به زیبایی و شادابی چشم میدوزم و انتظارم برای تحقق آن هیچگونه وابستگی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر چه حوصله وصل یار نیست مرا
قرار در دل امیدوار نیست مرا
همان چو موج زنم دست و پا ز بی تابی
ز بحر اگر چه امید کنار نیست مرا
چو تخم سوخته آسوده ام ز نشو و نما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.