ز عشق، سینه پر داغ گلشنی است مرا
به باغ خلد ز هر داغ روزنی است مرا
چرا به عقل ز دیوانگی پناه برم؟
که از جنون، دهن شیر مأمنی است مرا
چو شمع، مد حیاتم بود ز رشته اشک
به دیده هر مژه بی اشک سوزنی است مرا
همان ز بخت سیه پیش پا نمی بینم
اگر چه هر سر مو شمع روشنی است مرا
خجالت گنه از تیغ جانگدازترست
گذشتن از سر تقصیر، کشتنی است مرا
کنم چگونه ادا شکر دست و تیغ ترا؟
که هر شکاف ز دل صبح روشنی است مرا
نمی پرد به پر کاه دیگران چشمم
ز سیر چشمی، هر دانه خرمنی است مرا
مگر به بال و پر بیخودی رسم جایی
وگرنه نقش قدم چاه بیژنی است مرا
ز بار دل چو صنوبر درین شکفته چمن
نهفته در ته هر برگ شیونی است مرا
ز حرف سرد ملامتگران چرا لرزم؟
به آتش جگر گرم، دامنی است مرا
به گرد کعبه مقصود چون رسم صائب؟
ز عزم سست به هر گام رهزنی است مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و احساسات عمیق خود سخن میگوید. او اشاره میکند که عشق برایش زخمهایی ایجاد کرده و دلش پر از داغ است. او به جنون و دیوانگی نیز اشاره کرده و میگوید که در این حال، به عقل پناه نمیبرد. شاعر زندگی را همچون شمعی میبیند که با اشکهایش روشن میشود و از نداشتن شکرگزاری در برابر این احساسات نیز ابراز نگرانی میکند.
او از احساسات درونی خود صحبت میکند و اینکه هر داغ عاشقانهاش برایش معنا دارد. شاعر به انتقادات و ملامت دیگران نیز اشاره میکند و از آن میهراسد. در نهایت، او از مسیر زندگی و چالشهای آن میگوید و مطرح میکند که در جستجوی مقصدش ممکن است دچار سرگردانی شود. این شعر نمایانگر عواطف عمیق یک عاشق و چالشهای او در برابر عشق و انتظارات اجتماعی است.
هوش مصنوعی: از عشق، قلبم پر از آتش و احساس شده و بهشت برای من پس از هر درد و رنجی که تحمل کردهام، مثل یک باغ زیبا است.
هوش مصنوعی: چرا به عقل که منطقی و معقول است پناه ببرم در حالی که از جنون و دیوانگی، سرپناهم مانند دهن شیر است؟
هوش مصنوعی: مانند شمع، زندگیام به اشکهایی که از چشمانم میریزد وابسته است و هر مژهام که بدون اشک باشد، برایم مانند سوزنی است که دردناک است.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز خوشایندی در آینده خود نمیبینم، اما اگرچه اوضاع بدی دارم، هر مویم مثل شمعی روشن است و امیدی به من میدهد.
هوش مصنوعی: احساس شرم و ندامت از گناه، به مراتب دردناکتر از ضربهای کشنده است. گذشتن از مسئولیتها و تقصیرها برای من، به نوعی کشنده و نابودکننده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم شکرگزار دست و تیغ تو باشم؟ زیرا هر زخم و جراحتی که میزنم، برای من مانند روشنی صبح است.
هوش مصنوعی: چشمم به چیزهای کوچک و بیارزش دیگران معطوف نمیشود، زیرا برای من هر دانهای که میبینم، دارای ارزش و اهمیت ویژهای است.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم با حالتی بیفکری و آزاد، به جایی بروم؟ و گرنه، ردپای من در این دنیا فقط به دور چاه بیپایانی ختم میشود.
هوش مصنوعی: دل من همچون درخت صنوبر، در این باغ زیبا مخفی شده است و در زیر هر برگ آن، فریادی از احساسات و غمهای من نهفته است.
هوش مصنوعی: چرا از سخنان سرد و ناامیدکننده ملامتگران بترسم؟ در دل من آتشی از عشق و احساس وجود دارد که حالم را گرم نگهمیدارد.
هوش مصنوعی: وقتی به دور کعبه میچرخم، هدفم چیست؟ با ارادهای ضعیف، هر بار در مسیرم دچار انحراف و گمراهی میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم
به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا
ز بسکه بر سر کوی تو اشک ریختهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.